اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/به دکان می‌فروشان گروست هر چه دارم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (به دکان می‌فروشان گروست هر چه دارم)
از اوحدی مراغه‌ای
'


به دکان می‌فروشان گروست هر چه دارم همه خنب‌ها تهی گشت و هنوز در خمارم ز گریزپایی من چو خبر به خانه آمد نتوان به خانه رفتن، که ز خواجه شرم دارم ز جهانیان برآمد خبرم به می‌پرستی کس ازین خبر ندارد که چه رند خاکسارم؟ سر بد پسندم آخر که چه فتنه کرد، دیدی دل کژ گمان من بین که: هنوز امیدوارم دل و دین و دانشی را، که به عمر حاصل آمد همه کردم اندرین کار و بدان که: در چه کارم؟ مگرم دهند راهی به کلیسای گبران که به خانقاه رفتم شب و کس نداد بارم خبر عنایت او ز کسی شبی شنیدم به امید آن عنایت شب و روز می‌گذارم به قیامت ار برآید تن من ز خاک محشر دل من ز شرمساری نهلد که: سر برآرم بر اوحدی مگویید دگر حکایت من چو نماند رخت و باری که به اوحدی سپارم