اوحدی مراغهای (غزلیات)/که میبرد خبر عاشقان شیفته حالش؟
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۹ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (که میبرد خبر عاشقان شیفته حالش؟) از اوحدی مراغهای |
' |
که میبرد خبر عاشقان شیفته حالش؟ ز سجده گاه عبادت به پیش صدر جلالش هزار دیده بر آن چهره ناظرند ولیکن نمیرسد نظر هیچکس به کنه کمالش مرا دلیست به حال از فراق صورت آن بت که هیچ چاره ندانم بجز نهفتن حالش سیاه شد چو شب تیره روز روشن بختم ز محنت شب هجران دیر باز چو سالش چه جای وصل؟ که بر آسمان رسم ز تفاخر گرم به خواب میسر شود حضور خیالش هزار فال گرفتم من از صحیفهی ایام چو نام دوست نیامد، نداشتیم به فالش به یاد دوست قناعت کن، اوحدی، که دل تو به روز وصل ندیدیم و نیست مرد وصالش