مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۴ فروردین ۱۳۳۳ نشست ۱۰۷
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری هجدهم | تصمیمهای مجلس | قوانین برنامههای عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی |
روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران
شامل: کلیه قوانین مصوبه و مقررات - گزارش کمیسیونها - صورت مشروح مذاکرات مجلس - اخبار مجلس - انتصابات - آگهیهای رسمی و قانونی
شماره
شنبه ماه ۱۳۳۴
سال یازدهم
شماره مسلسل
دوره هجدهم مجلس شورای ملی
مذاکرات مجلس شورای ملی
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره ۱۸
جلسه: ۱۰۷
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز پنجشنبه ۲۴ فروردین ماه ۱۳۳۴
فهرست مطالب:
۱- تصویب صورتمجلس
۲- بیانات قبل از دستور- آقایان: مهندس جفرودی- خلعتبری
۳- بقیه مذاکراه در برنامه دولت آقای علاء نخست وزیر
۴- تعیین موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه
مجلس دو ساعت و بیست دقیقه پیش از ظهر به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید.
۱- تصویب صورتمجلس
رئیس- صورت غایبین جلسه قبل قرائت میشود.
(به شرح زیر قرائت شد)
غائبین با جازه- آقایان: سرمد- نقابت- دکتر شاهکار- کاشانیان- پیراسته- جلیلوند- موسوی- اورنک- بهبهانی- سلطانمراد بختیار.
غائبین بیاجازه- آقایان: بیات ماکو- عبدالحمید بختیار- خزیمه علم- مکرم- شادلو- بوربور- سعیدی- میراشرافی- احمد صفایی- بهادری- قراگوزلو- بزرگابراهیمی- سلطانی- خاکباز- امیراحتشامی- کریمی- پناهی- کدیور.
دیر آمدگان و زودرفتگان با اجازه آقایان: سهرابیان- کاشانی- غضنفری- ثقهالاسلامی- دکتر بینا- دکتر آهی- امیرتیمور کلالی- دکتر افشار- دکتر حمزوی- حشمتی- سنندجی- اریه.
رئیس- نظری نسبت به صورتمجلس نیست؟ آقای قنات آبادی.
قناتآبادی- در عرایض من یک غلطهای چاپی هست تصور میکنم میدهم به تندنویسی.
رئیس- دیگر نظری نیست؟ (گفته شد- خیر)
صورتمجلس جلسه قبل تصویب شد.
۲- بیانات قبل از دستور آقایان مهندس جفرودی- خلعتبری
رئیس- نطق قبل از دستور شروع میشود (چند نفر از نمایندگان- دستور) آقای مهندس جفرودی.
مهندس جفرودی- در تاریخی که تیمسار سپهبد زاهدی بر سر کار آمدند صفحهای از تاریخ ایران ورق زده شد و هنگامی که ایشان با داشتن یاران صمیمیدر مجلس و دوستان متمتع در مملکت از کار برکنار گردیدند دوره خاصی از تاریخ اجتماعی ایران پایان یافت (صحیح است) سپهبد زاهدی مردی با شهامت و رفیق باز بود و در تمام دوره زمامداری خود یاران خود را مورد عنایت و حمایت خویش قرارداد و در ارضای خاطر آنان از منافع عمومی و مصلحت کشور و حتی صلاح ادامه زمامداری خود چشم بپوشید. بنابراین بسیار طبیعی است که از میان یاران و اطرافیان ایشان، تنی چند از آن عده که از خزانه عمومی و بیتالمال ملت به رایگان بهرهمند میگردیدند و با روی کار آمدن دولت جدید آسانترین راه تحصیل ثروت بیکران را بر خود مسدود میبینند به تلاش و تکاپو بیفتند و آن چرا که از ظلم و ستم و گرانی هزینه زندگی بر ملت ایران گذشت نادیده بگیرند و در اعاده بساط گذشته روزی چند کوشش کنند.
یکی از همکاران محترم مجلس در جلسه بیستم فروردین ماه سال جدید علت کنارهگیری تیمسار سپهبد زاهدی را استفسار میفرمود. تا آنجا که مطلب، به طور بیغرضانه و عاری از شائبه، مربوط به حقوق مجلس و مجلسیان است من نیز به ایشان حق میدهم و معتقدم که نماینده مجلس باید علل و جهات تغییرات و تحولات را بداند. و خواهان تأثیر مجلس در آنها باشد مشروط بر اینکه تأثیر وجود مجلس و مجلسیان همواره در راه خیر و صلاح ملک و ملت باشد.
اگر مقتضیات خاصی در مرداد ۱۳۳۲ موجب شد که تیمسار سپهبد زاهدی بر سرکار بیایند علل و جهات بسیاری باعث گشت که ایشان، برخلاف میل خود، از کار کنارهگیری نمایند. از جله این جهات، لاشک، ترقی سرسامآور هزینه زندگی، رواج بازار فساد و رشوهخواری عدم رضایت شدید قاطبه مردم ایران و اظهار نظر صریح عدهای از نمایندگان دو مجلس را میتوان نام برد (کینژاد- اینطور نیست) (ذوالفقاری- اینطور هست) (کینژاد- نیست آقا غرض است) (نراقی- آنها که هر روز بوقلمون صفتند میگویند اینطور است یک روز تودهای هستند یک روز این حرفها را میزنند) (زنگ رئیس)
رئیس- نطق از دستور عقیده یک نفر وکیل عقیده اکثریت یا دیگران نیست. (عبدالصاحب صفایی- آقا منصفانه باید صحبت کرد)
مهندس جفرودی- هیچ منصفی نمیتواند منکر برخی اقدامات مفید دوره زمامداری سپهبد زاهدی گردد (صحیح است) در دوره حکومت بیست ماهه ایشان ارتش ایران و از خودگذشتگی چند تن افسر پاکدامن میهن ما را از چنگال خونین مشتی بیگانهپرست و عمال بیگانه رهایی بخشید، و برخی مشکلات خارجی حل شد و با دول بیگانه روابط حسنه برقرار گردید: در سراسر ایران ساختمانهای جدیدی برای مدارس ساخته شد و بساط هرج و مرج برچیده شد.
دریغ! که در مقابل این خدمات گرانبها اصول و مبانی اخلاقی زیر پا گذاشته شد، امانت و درستی از میان ادارات رخت بربست، نادرستان، رشوهخواران، پشت هماندازان و متظاهرین به فسق جانشین درستکاران، پاکدامنان، و وظیفهشناسان گردیدند. هر کس که بیشتر گرد فجایع میگشت و بهتر بیعفتی میکرد آسانتر صاحب مقام و منصب میگردید. (کی نژاد- منحرف همیشه در ادارات بوده است)
در دوره بیست ماهه حکومت گذشته عدهای، در کمال بیپروایی، پرده رشوهخواری و بیعفتی را از هم دریدند.
عبدالصاحب صفایی- آقای مهندس منصفانه صحبت کنید این روش صحیح نیست شما الان به دولتی که اینجا نشسته توهین میکنید برای اینکه همین وزرا بودند.
قنات آبادی- آقا همین وزرا بودند همینها بودند آقای انتظام آقای امینی آقایان وزرا این فحشها را دارند به شما میدهند. (زنگ رئیس- دعوت به سکوت)
رضایی- مملکت را از جا برداشته بودند حالا میگویند نه.
عبدالصاحب صفایی- شما هم بودید اینکارها را میکردید اعلیحضرت همایونی تأیید کردند آقای جفرودی.
رئیس- آقای صفایی بنشینید من به شما تذکر میدهم شما هم بعد بیایید جواب بدهید.
صفایی- دارند توهین میکنند.
قنات آبادی- آقایان وزرا، آقای امینی، آقای انتظام این فحشها را دارند به شما میدهند شما با سپهبد زاهدی مسئولیت مشترک داشتید.
صفایی- این حرفها صحیح نیست. (زنگ ممتد رئیس- دعوت به سکوت)
رئیس- مگر نمیدانم صحیح نیست من میگویم یک نفر وکیل مخالف دارد اظهار عقیده میکند شما هم دو ساعت دیگر بیایید صحبت کنید.
قنات آبادی- مجلس جای فحش نیست.
نراقی- کمونیستها هر روز به یک رنگی در میآیند، این حرفها چیست آقای رئیس اجازه بفرمایید جواب بدهم.
رئیس- شما اسم نوشتهاید بیایید صحبت کنید.
عبدالصاحب صفایی- آقای جفرودی خواهش میکنم صرفنظر کنید من دوستانه بجنابعالی عرض میکنم شخصیت داشته باشید.
رئیس- ساکت باشید آقای صفایی من به شما اخطار خواهم کرد من به شما تذکر دادم دفعه اول.
مهندس جفرودی- و با استفاده از حمایت دولت هر مبلغ که خواستند از خزانه ملت به یغما بردند (شمس قناتآبادی- شما هم درش شریک بودید)
کی نژاد- آقای امینی وزیر دارایی بوده است.
عبدالصاحب صفایی- آقای جفرودی شما چرا ایجاد تشنج میکنید بیانتان را بکنید حرفهای زننده هم لازم نیست.
مهندس جفرودی- هر نحو که اراده کردند بر مردم بینوای این کشور جور و ستم روا داشتند گویی از سپاه اجنبی بودند که بر قومی مغلوب چیره شدند یکی در شرکت بیمه دست به یغما زد و خلعت گرفت و از مجازات در امان ماند و آن یکی در یک مؤسسه بزرگ اقتصادی میلیونها تومان از خزانه ملت را تفریط کرد و مدیرکل شد و محبوبتر گردید.
رئیس- آقای جفرودی این نطق قبل از دستور برای کارهای مهمیاست که به عرض برسد این ایجاد تشنج کردن برای یک دولتی که امروز برنامهاش را آورده است مقتضی نیست خواهش میکنم آقا بیانتان را مختصرتر بفرمایید.
جفرودی- چشم
عبدالصاحب صفایی- این بیانات صد در صد به ضرر دولت است.
مهندس جفرودی- در فرهنگ، در مهد علم و کانون تربیت، آن نماینده فرهنگی تا مبلغی نقد از آن پسر دریافت نمیداشت و تا دامن دختر را لکهدار نمیساخت، آنها را به عنوان آموزگار استخدام نمینمود در آغاز اشتغال به حرفه شریف معلمی به یکی رشوهخواری و به دیگری بیعفتی میآموخت (جنجال و همهمه شدید- زنگ رئیس)
عبدالصاحب صفایی- این حرفها را نزنید.
شمس قناتآبادی- اگر سیمان را میدادند این حرفها را نمیگفتی.
اردلان- چرا استیضاح نمیکردی؟ بیچاره جعفری که آن همه امتیاز برای فرهنگیان از مجلس گرفت و برای نخستین بار آن همه بنای جدید در مدت کوتاه یک سال برای دبستانها بنا نمود ولی سرانجام در راه حمایت از عدهای از همکاران بدنام و رشوهخوار فرهنگی خود به آبرو و حیثیت خویش لطمه شدید زد (صفایی- اینطور نیست آقای جفرودی)
در اواخر سال گذشته همه مردم این شهر میدانستند که به موجب تصویبنامهای عدهای خرج سفر گرفتند و به مسافرتهای ایام عید رفتند.
(نراقی- میخواستم صرفنظر کنم ولی حالا صحبت میکنم) در حکومت بیست ماهه گذشته کار رشوهخواری و بیعفتی و فرار از مجازاتهای قانونی به رسوایی کشید و عدهای از ما از بیم آن که مبادا قبح اعمال قبیح به کلی از بین برود و این بیماری ساریه به مردم دیگر نیز سرایت کند معتقد شده بودیم که با تصویب مجلس مبلغی گزاف از خزانه ملت باین طفیلیهای اجتماع هدیه شود که با آن به خارج سفر کنند و خاک میهن را، یک چند صباحی، از لوث وجود خود در امان نگهدارند.
اینها بود شمهای از جهات و دلایل برکناری دولت گذشته که عدهای از ما در ایام قدرت دولت (قناتآبادی- از نظر مغز فرسوده شما) ما دست از امنیت خود شستیم و از پشت همین تریبون به عرض نمایندگان محترم رسانیدیم.
جناب آقای حائریزاده که در راه حمایت از تیمسار سپهبد زاهدی با جناب آقای دکتر امینی در افتادند و شخصیت مجلس را به خطر انداختند در جلسه روز یکشنبه بیستم فروردین ماه سال جاری به قسمتی از مفاسد بالا اعتراف فرمودند و رئیس دولت وقت را نیز متذکر گردیدند.
اکثریت محترم آن روز مجلس مصلحت ندید که به ندای مردم محروم و ستمدیده ایران که با نهایت متانت به وسیله عدهای از نمایندگان مجلس به عرض آنها میرسد پاسخ مثبتی بدهد و با توجه به اوضاع و احوال جهان هوشیاری بینظیر مردم ایران در ایجاد این تحول و تغییر مجلس را پیشقدم نماید.
و اما شاه ایران (صفایی- اسم شاه را نیاورید) شاه ایران (قناتآبادی- اسم شاه را بیخود نیاورید. هر عملی را زیر اسم شاه پنهان نکنید) که سالها بر مردم این سرزمین، پادشاهی خواهند کرد. سلطنت بر مردم غارتزده و مظلوم را برای خود افتخاری نمیدانند، نتوانستند ناظر و شاهد آن همه جریانات سوء در کشور باشند و اجازه دهند که معدودی خود خواه و فاسد بنام ۲۸ مرداد به جان و مال مردم دست تعدی دراز کنند. شاهی که با مطالعه امنیت واقعی و مشاهده صدر حقیقی تمدن و ملاحظه خدمات بیریای زمامداران بعد از یک سفر طولانی از کشورهای مترقی جهان بازگشتند تاب تحمل اوضاع ناهنجار بر مملکت و ملت خویش را نیاوردند و تحت تأثیرات شدید با تقاضای کنارهگیری تیمسار سپهبد زاهدی موافقت فرمودند و با این عمل و توصیه در تشکیل دولت خوشانسی یک بار دیگر به داد ملت ایران رسیدند. من یقین دارم که برای مجلس و مجلسیان مصلحت کشور و مصالح مردم بیشتر از پارهای ملاحظات و دوستیها ارزش دارد.
شمس قناتآبادی- نمونه حسننیتش این است که حسن هفت رنگ و آرسن لوپن را آوردند مدیرکل شهرداری کردند.
عبدالصاحب صفایی- آقای جفرودی اگر کابینه زاهدی بد بود این آقایان وزرا چرا آنجا کار کردند آقای جفرودی شما توهین به وزرا میکنید.
رئیس- آقای عبدالصاحب صفایی ساکت باشید آقای مهندس جفرودی وقت شما تمام شد.
جفرودی- اجازه بفرمایید ۵ دقیقه وقت میخواهم چون مربوط به دولت است اجازه بفرمایید دیگر راجع به دولت گذشته هیچ چیز نیست.
عبدالصاحب صفایی- اگر کابینه زاهدی عیب داشت چرا آقایان ماندند و کار کردند چرا توهین میکنید به وزرای فعلی.
جفرودی- اجازه بفرمایید بنده ده دقیقه دیگر وقت میخواهم.
رئیس- آقایان توجه کنید آقایانی که با پنج دقیقه ادامه صحبت آقای مهندس جفرودی موافقند قیام کنند (اکثر برخاستند) تصویب شد.
مهندس جفرودی- جای کمال تأسف است که ایرانیانی به خاطر منافع از دست رفته خود نام رجال با تقوی و وطنخواه ایران را به زشتی برند و بخواهند، با نطق و بیان آنان را از کار برکنار کنند و جامعه را همچنان اسیر مقاصد پلید بدنامان نگهدارند.
هیچ نطق و بیانی، هر اندازه که به لطف کلام و زیبایی جملات آراسته باشد قادر نیست که نزد ارباب بصیرت فرشتهای را دیو جلوه کند و دیوی را فرشته سازد. گفتار کسانی که سالها امتحان خود را دادهاند.
و از محل تصویبنامهها و اعتبارات محرمانه پاداش خدمت خود را گرفتهاند، در نزد ملت ایران پشیزی ارزش ندارد و مردم به خوبی نیک و بد اعمال مدعیان خدمت به میهن را از یکدیگر تشخیص میدهند.
اکثر وزرای دولت فعلی از لحاظ امانت و درستی مورد وثوق جامعه میباشند. به قول یکی از تیمساران محترم، بعضی از وزرا نجیبتر از آنند که وزیر شوند.
گذشته روشن و پاکدامنی اکثریت اعضای دولت جدید به ما این نوید را میدهد که بساط رشوهخواری و صحنههای تأثرانگیز بیعفتی به تدریج برچیده میشود و وزارتخانهها و مؤسسات دولتی از لوث وجود عدهای ناپاک منزه میگردد و مردان کاردان و وظیفهشناس جانشین مشتی شیاد و پشت هم انداز خواهند شد.
من نمیدانم: شما وزرای خوشنام دولت جدید تا چه اندازه مصمم هستید که به مملکت خدمت نمایید، زیرا مشکلات بسیاری در راه شما وجود دارد که در رأس آنها عدم اطمینان شما از ثبات و دوام اوضاع میباشد، شما مانند هر فرد عاقلی فکر میکنید که در دوره وزارت چنان کنید که برای روزگار بر کناری ملجاء و مؤمنی داشته باشید، شما فکر میکنید مبارزه با فساد بزرگترین مشکل اجتماعی ملت ایران است، هر کس که در گذشته در این راه گامهای سریعی برداشت حیات خود را تباه کرد و مقام و موقعیت خود را به خطر انداخت. شما فکر میکنید که عوامل فساد و رشوهخواری در میان متنفذین اعضا و همراهان فراوان دارند که از هماکنون دست به دست هم داده نقشههای اصلاحی شما را عقیم میکنند، (قنات آبادی- اینها نقشه ندارند من آنم که رستم جوانمرد بود نقشهشان کجا بود؟) و مقام و موقعیت شما را متزلزل میسازند. شما فکر میکنید که وطنخواهان اسیر و فقیر و خیانتکاران آزاد و غنی هستند و به همین سبب از فردای خود بیمناک میباشید. (عبدالصاحب صفایی- شما توهین به این آقایان میکنید) و اما فراموش نکنید که آنچه وجب ارتقاء شما به مقام وزارت ملت ایران شد همانا گذشته روشن،
امانت و کاردانی شما است، شما بر سر یک دو راهی تاریخی قرار دارید. یا اینکه در این مقام کسوت شرافت را که به تن دارید از آن عبور کنید و آتیه مادی خود را با تحمل ننگ بدنامیتأمین نمایید و یا آنکه مدبرانه جهاد کنید و جامعه را از وجود ناپاکان پاک کنید و راه را برای خود و امثال خود هموار سازند.
اگر شما اراده خدمت را از دست بدهید و در اداره صحیح امور و تصفیه تدریجی ولی کامل دستگاهها سستی نشان دهید بزرگترین ضربت مهلک را بر پیکر نحیف جامعه ایرانی زدهاید و روزگار را بر طبقه مؤمن و درستکار این کشور تباه کردهاید. از تصفیه دستهجمعی افراد و تظاهر اتخاذ تصمیمات عجولانه پرهیز نمایید. نقض بزرگی که در کارها میبینم نداشتن یک برنامه موزون است چنین به نظر میرسد که هر وزیری، بدون توجه ببرنامه کار وزیر دیگر بدون توجه به هدف مشترک نهایی در حوزه وزارتی خود منحصراً مشغول تصفیه افراد است. وجود افراد ناصالح تنها عیب بزرگ کار نمیباشد، گردش کارها در ادارات و تشریفات انجام آنها و طرز تعلیم و تربیت و روش اقتصادی و تأخیر در اجرای برنامههای تولیدی و عمرانی معایب و نواقص بزرگتری به شمار میآیند تکثیر دانشکدههای عالی را در مرکز و ولایات در شرایط خیلی مفید نمیدانم و ادامه تعلیم را به صورت کنونی در کلاسهای ابتدایی و متوسطه نقص بزرگی میشمارم.
رئیس- آقای مهندس جفرودی وقت شما تمام شد.
عبدالصاحب صفایی- ایشان منظورشان توهین به وزرا بود (شمسالدین قناتآبادی- آقایان هم قبول دارند)
عبدالصاحب صفایی- آقای دکتر امینی مقصودشان توهین به شما بود آقای امینی از ماده ۸۷ استفاده بفرمایید.
رئیس- آقای دکتر نیرومند
دکتر نیرومند- چون عجاله برنامه دولت مطرح است و انتخابات هیئت رئیسه هم باید به زودی شروع بشود و مجلس گرفتاری و کار زیاد دارد بنده از نطق قبل از دستور صرفنظر میکنم. (احسنت)
رئیس- آقای خلعتبری
خلعتبری- بنده مطلبم مطلب سیاسی نیست مطلبی است که مربوط به امور عامالمنفعه است اول آقای وزیر دارایی توجه بفرمایند دولت سابق برنامهاش کم کردن هزینه زندگی بود و ما همه در این قسمت برنامه موافق بودیم ولی دولت خودش بعضی اقدامات میکند که هزینه زندگی را بالا میبرد بنده اخیراً به صفحات شمال رفته بودم به این نکته متوجه شدم که مردم امسال ماهی را خیلی گرانتر از سالهای دیگر خوردند و علتش این است که این رودخانههایی که وزارت دارایی به اجاره واگذار میکند مردم روی هم چشمی بلند میشوند و رقابت میکنند و در نتیجه رقابت میزان مالالاجاره یک چیزی که قوت عمومی مردم است بالا میرود رودخانههایی که دو سال پیش ۵۰ هزار تومان یا ۹۰ هزار تومان مالالاجارهاش بوده به مناسبت مزایدهای که وزارت دارایی گذشته تا سیصد هزار تومان هم دادند اجازه صید ماهی در رودخانه رودسر و رودخانه شهسوار دو برابر شده است و مردم از این جهت بسیار ناراضی هستند. از جنابعالی خواهش میکنم که این مسئله را توجه بفرمایید و یک کاری بکنید که هزینه زندگی مردم به دست خود دولت بالا نرود مسئله دوم جناب تیمسار وزیر جنگ چیزی که بنده عرض کردم به شما چند روزی مطالبی بعضی از اشخاص میگفتند و بعضیها معتقدند که بیدلیل است و آن این است که اشخاصی که با دیگران غرض دارند از فرصت استفاده میکنند و آنها را متهم به تودهای بودن میکنند و اوراقی به خانههای آنها میاندازند و راپورتهای خلاف واقع میدهند و مأمورین هم در این مورد آلت دست واقع میشوند من جمله در شهسوار یک مهندس پایازیانی هست که برای کارخانه چای آنجا استخدام شده بود و این را به عنوان تودهای بودن از کار برداشتند و چند روزی هم حبس کردند بعد خود رئیس تیپ به من گفت که این اتهامات غلط بوده است و خلاف واقع بوده است و او را خلاص کردهاند ولی این شخص در نتیجه این گزارش خلاف واقع مدتی حبس بودهاست و مدتی هم بیکار. میخواستم تقاضا کنم که دستور اکید صادر کنید مأمورینی که مشغول رسیدگی هستند حالا که مأمورین انتظامیمخصوصاً آقای سرتیپ بختیار با این علاقه و با این جدیت انجام وظیفه میکند دیگر برای اشخاصی که در ولایات و شهرستانها هستند و وسیله دفاع ندارند طوری بشود که یک عدهای مغرض برای آنها پاپوش ندوزند این را خیلی مورد توجه قرار بدهید که این قضیه مثل قضیه بابیگری نشود مسئله سوم که میخواستم توضیح بدهم این است که در زمان دولت اسبق زمان آقای دکتر مصدق در چند روز آخر عدهای از مردم اغفال شدند تحت تأثیر وضع قرار گرفتند نامههایی نوشتند تلگرافهایی مخابره کردند به نفع تغییر وضع به نفع حکومت آقای دکتر مصدق و این افراد اشخاصی بودند که به هیچوجه در تشکیلات حزب توده نبودند و هیچگونه فعالیتی هم به نفع حزب توده نداشتهاند تحت تأثیر وضع قرار گرفتند کاغذهایی و تلگرافهایی امضا کردند استاندارها امرای لشگرها بسیاری از مردم این عمل را کردهاند عرض کنم که اگر خانه ایشان همینطور میماند میدیدید که چقدر مردم تلگراف تبریک و همکاری و اظهار علاقه و اظهار ارادت مخابره کردهاند بنابراین جوانهایی که بیتجربه بودند اشخاص عادی و اشخاصی که فعالیت سیاسی نداشتهاند ما بیشتر آنها را میشناسیم که اینها حقیقتاً اهل اینکارهانبودند اینها که اغفال شدهاند و حالا هم که دو سال گذشته عده زیادی از مسببین واقعه آزاد هستند باید این قضایا فراموش شود من معتقدم که واقعاً و اصلاً دیگر پرونده این کار را بگذارید بسته شود که اشخاصی که تأثیر نداشتهاند در کارهای سیاسی بگذارید بروند پی کار و زندگیشان سه چهار نفر رؤساشان را بگیرند و بقیه را ول میکنند این است که خواهش میکنم که رسیدگی به این موضوعهایی که گذشته است و جزء هوا رفته است خاتمه بدهند که یک عدهای دو مرتبه بیخود دچار زحمت نشوند البته آنهایی که در دستجات سیاسی بودهاند و فعالیت داشتهاند و مؤثر بودهاند و مانع مردم بودند من راجع به آنها هیچگونه شفاعتی نمیکنم و نکردهام مسئله سومی که میخواستم عرض کنم و تقریباً یک مسئله شخصی است این است که یکی از روزنامهها روزنامه دنیا نوشته است که بنده در روزی که سپهبد زاهدی میرفته است در فرودگاه رفتهام یک صندلی گذاشتهام و روی صندلی سخنرانی کردهام و تجلیل کردهام (ارباب- قد شما احتیاج به صندلی ندارد) تمام آقایانی که آن روز در فرودگاه بودند میدانند که بنده در فرودگاه نبودم و واقعاً از لحاظ دوستی هم متأسفم که نتوانستم بروم صبح بنده از ایشان خداحافظی کردم دیگر لازم ندانستم که بعد از ظهر به فرودگاه هم بروم بنابراین چون این به عنوان یک وکیل مجلس است بنده با کمال جرأت هر چه میخواستم از پشت این تریبون میگفتم و با کمال ادب و نزاکت تذکر میدادم ولی یک وکیل مجلس مقتضی شانش نیست که برود در فرودگاه صندلی بگذارد و آن جا سخنرانی بکند در خصوص سپهبد زاهدی که آن هم بنده که خودم قدم دو ذرع است روی صندلی هم بروم میشوم چهار ذرع یک آدم چهار ذرعی را هیچکس در فرودگاه ندیده است وزرا و تیمسارها بودهاند همه بودهاند یک روزنامه به این ترتیب خواسته است که به کیل مجلس توهین کند بنده این را از لحاظ خودم نمیگویم این از لحاظ یک وکیل مجلس است که شانش نیست برود صندلی بگذارد و صحبت بکند و آقایان مطبوعات را متذکر میشوم که بعد از این غرض را کنار بگذارند (احسنت).
۳- بقیه مذاکره در برنامه دولت آقای علاء نخستوزیر
رئیس- وارد دستور میشویم برنامه دولت مطرح است. آقای صارمی
صارمی- وضع امروز مجلس ایجاب کرد که قبل از اینکه بنده به بیان مقصود مبادرت کنم یک عرایضی به آقایان نمایندگان محترم عرض بکنم هیچ جای گفتگو و مباحثه نیست که وضع دنیا یک وضع خاصی است و ما بایستی با کمال دقت و مراقبت متوجه اوضاع کشورمان باشیم و از وضع نامطلوبی که در دنیا وجود دارد جدیت بکنیم که استفاده مطلوب را بکنیم و اوضاع مملکت را به آرامش و سکوت اداره بکنیم من به نام یک نماینده کوچک و بنام یک عضو کوچک پارلمان حضور آقایان رفقا عرض میکنم و تقاضا میکنم یکی از محاسنی که دوره ۱۸ مجلس شورای ملی داشته است آن را محفوظ نگاهدارند و آن روح اتحاد و اتفاقی بود که بین کلیه آقایان نمایندگان محترم وجود داشت و ما با این اتفاق و اتحاد توانستیم کار بکنیم و فکر میکنم خوب هم کار شده است و آن چه لازم بوده است برای یک مملکت خدمت بشود در حدود وظایف نمایندگی انجام یافته است و اگر این اتحاد و اتفاق نبود به طور قطع این موفقیت را ما نداشتیم حکومتی بوده است خدماتی هم انجام داده است بدون تردید وجود کامل خداست هر موجودی نقصی دارد مقتضیات ایجاب کرده است مصالح ایجاب میکند که حکومتی برود و حکومتی بیاید مدتی یک عدهای زمامدار باشند مدتی دیگران اداره بکنند بنابراین تعصب نباید به خرج داد خدا را گواه میگیریم که من قسمی را که در پشت این تریبون یاد کردم فراموش نمیکنم و میتوانم باروی باز بگویم که تا وقتی که وظیفه نمایندگی را انجام میدهم و مردم این وظیفه سنگین را به من محول کردهاند هیچ نظر خاصی نداشتهام و هیچ مستدعیات مخصوصی نداشته و انشاءالله نخواهم داشت و بنابراین عرایضی اگر عرض میشود برای مصالح عالیه کشور خواهد بود و بیش از این در این موضوع عرضی نمیکنم و امیدوارم که تعصبات را کنار بگذاریم و همه باروح اتحاد و اتفاق و اجرای منویات ملوکانه که منحصراً فقط برای مصالح و ترقی کشور هست اقدام بکنیم و به طور قطع اگر چنانچه این تعصبات را کنار نگذاریم و دو دستگی و وضع نامطلوبی در مجلس وجود داشته باشد یقیناً و بدون هیچگونه شبههای در اوضاع کشور ما تأثیر دارد موقع و زمان و موقعیت ایران ایجاب نمیکند که این گونه تعصبات وجود داشته باشد بنده در دولت
حاضر موافق مشروط اسم نوشتهام (نورالدین امامی- شرطش چیست؟) عرض میکنم موافقم از این نقطهنظر که به طور کلی میبینم که صورت هیئت دولت و کابینهای که تشکیل یافته است از مردمان بسیار صالح و خوشنام کشور است (صحیح است) و میتوانم عرض بکنم از وقایع شهریور ماه به این طرف کمتر دولتی تشکیل شده است که تمام وزرای آن مردمان خوش نامی باشند و حتی در این مملکتی که خدمت کردن به مردم و انجام وظیفه کردن لازمه آن لجن مال شدن هست و شاید عده زیادی که اغراض شخصی آنها انجام نمییابد یا هوی و هوس آنها تأمین نمیشود در مقام این خواهند بود که به جای عدم انجام مقاصد خاصهشان اشخاص را لجنمال کنند و یکی از بدبختیهای این مملکت و اینکه اشخاص صالح کمتر شرکت میکنند در انجام کار و کار مثبت انجام نمیدهند و حتی منفی بافی در این مملکت وجود دارد همین قضیه ایست که به وجود آمده است که اشخاص خدمتگذار لجن مال میشوند با وجود این میبینم که دولت حاضر اشخاصی هستند که به حسن شهرت و معروفیت کامل دارند و یکی از علل موفقیت هم حقیقتاً نداشتن غرض خاص و سوءنظر و استفاده جویی کردن است که این مزایا رویهم رفته در این آقایان جمع است بدین مناسبت دولتی است که قابل اعتماد خواهد بود و امیدوار هستم که انشاءالله موفقیت پیدا بکند که خدماتی که منظور نظر هست در دوره زمامداری خودشان انجام بدهند (انشاءالله) همینطور که عرض کردم روی همرفته در صندلیهای مقدم مجلس نگاه که میکنم افرادی هستند که سوابق خدمت داشتهاند و همیشه در زمانهایی که متصدی قسمتهایی بودهاند در زمان تصدیشان خدماتی را انجام دادهاند و عدم رضایتی از کار آنها وجود نداشته است امیدوارم این موضوع هم مورد نظر واقع بشود همانطور (دکتر وکیل- شرطش توجه بولایت است) امیدوارم این هم مورد توجه واقع شود و همینطور که حضرتعالی میفرمایید آقای دکتر وکیل ظلم و تعدی که نسبت به ولایت شده است رفع بشود و به طور قطع دولت باید درنظر بگیرد که دولت حکومت ایران را تشکیل میدهد و نه حکومت تهران را و اگر بخواهد تمام نقاط مملکت بالسویه از آبادی و عمران بهرهمند شوند قطعاً ایران آبادی به وجود خواهد آمد و الّا سعی کردن به این که یک نقطهای را آباد کردن و سایر نقاط را خراب کردن نتیجه مطلوب ندارد (ارباب- راجع به بندرعباس هم بفرمایید) جنابعالی که غیر از بندرعباس جای دیگر را نمیفرمایید امیدوارم هر چه قدر صحبت میکند موفق باشید بنابراین با وجود امنیت و آرامشی که امروز در مملکت حکمفرماست بنده خیال میکنم محیط مساعدی برای انجام کار وجود داشته باشد اینکه عرض کردم موافق مشروط هستم شروطی که میخواهم عرض کنم این است و یقین دارم که دولت حاضر مورد توجه قرار خواهد داد بنده خیال میکنم که توجه به امور اقتصادی هر مملکت اهم وظیفه هر دولتی است و بدون تردید اگر ما استقلال سیاسی میخواهیم بایستی استقلال اقتصادی داشته باشیم و دیدهایم ما که دول کمونیست اگر خواستند در مملکت رخنهای پیدا بکنند اخلال در امور اقتصادی را ایجاد میکنند دول مستعمره طلب اینها هم هر وقت خواهستند مملکتی را تحت اختیار و اطاعت و انقیاد بگیرند توسل به حربه اقتصادی پیدا میکنند و سعی میکنند که مملکت را همیشه در حال فقر و فاقه اقتصادی بگذراند تا اینکه بتوانند سلطه خودشان را بر آن مملکت برقرار بکنند متأسفانه بایستی عرض کنم که از بعد از وقایع شهریور این موضوع اقتصادی آن طوری که لازم بوده است مورد توجه واقع نشده است و با نهایت تأسف باید گفت که ما به جای جلب سرمایه و اعتماد موجبات فرار سرمایه را از این مملکت فراهم میکنیم (صحیح است) جناب آقای دکتر امینی یکی از مشکلاتی که در مملکت ما داشتیم موضوع نفت به وضوع نفت بود همیشه هم وقتی مذاکره میکردم میگفتیم از لحاظ اقتصادی حل موضوع نفت بسیار لازم است و مساعدت و کمک اقتصادی به ما خواهد شد که در سال اول بیش از سی میلیون لیره در آمد خواهد داشت بنده بسیار متأسف هستم بگویم در اثر عدم توجه در ظرف مدت یک ماه اخیر یک ثلث از این سرمایهای که در اطرافش این قدر صحبت و مذاکره میکردیم و موجبات رفاه و آسایش مملکت و ملت را تحصیل این درآمد میدانستیم و منابع تحتالارضی مربوط به گذشته و نسل آتیه را استفاده میکنیم معذالک کلاً یک ثلث از کل این درآمد را در ظرف یک ماه شاید از مملکت خارج کردیم به طور قطع و یقین در حدود صد میلیون تومان به طوری که گفته میشود در ظرف یک ماه اخیر مخارج اشخاصی است که با عتاب مقدسه در ماه فروردین مسافرت کردهاند و به نام زیارت رفتهاند اگر فرضیه مذهبی باشد هیچ مقام و مرجعی نمیتواند جلوی این امر را بگیرد کسی قدرت ندارد و نبایستی تصور کند که جلوگیری از اعمال حج بکند از لحاظ وجوبی که دارد ولی اگر فرضیه مذهبی نباشد بایستی از برای این حدودی قائل شد بنده در این موضوع بیشتر توضیح عرض نمیکنم ولی واقعاً خارج شدن سرمایه به این گزافی از مملکت موجب فقر و فاقه و در وضع اقتصادی مملکت تأثیر تام و تمام دارد (خرازی- آقای صارمی متقابلاً از عراق هم میآیند) اجازه بفرمایید آقای خرازی من عرایضم را بکنم متأسفانه آقای خرازی یکی از موضوعاتی که باز توجه نداریم موضوع جلب سرمایههای خارجی است که به این موضوع توجه نداریم همین موضوع خاصی است که هیچ وقت نمیکنیم اگر باید این کار انجام بگیرد جدیت بکنیم که متقابلاً این سرمایه را به مملکت بیاوریم و جلب بکنیم (خرازی- میآیند عراقیها) عده بسیار محدودی در صورتی که اگر ما توجه بکنیم میتوانیم سرمایه قابل توجهی از این راه به این مملکت جلب بکنیم بدون گفتگو از جمله مواردی که بنده میخواستم آقای خرازی عرض بکنم همین است که ممالک مجاور ما که نظر آب و هوا برای رفع خستگی و فرسودگی الزام دارند که ایام تابستان را در نقطه خوش آب و هوایی بگذرانند یکی از آن نقاط کشور ایران خواهد بود ولی چون وسایل تسهیلات نیست آن طوری که ممالک خارج برای جلب مسافر اقدامات جدی و نافع میکنند ما انجام نمیدهیم (صحیح است) که از این موضوع بهتر از این برخوردار بشویم بسیاری از اوقات گفته میشود که اگر در کرند کرمانشاه یک مهمانخانه مناسبی ساخته شود این مهمانخانه متناسب میتواند در سال مبالغ متنابهی سرمایه به این مملکت جلب کند (خرازی- اعلیحضرت فقید مقدماتش را تهیه کرده بود) ولی متأسفانه نه تنها مقدمات فراهم نشده را از دست دادیم بلکه به فکر هم نیفتادیم که اقدامی در این موضوع بکنیم برای جلب سرمایه به مملکت مطالعه لازم دارد وسایل میخواهد بنده معتقدم حقیقتاً یک هیئت مطلعی بایستی در دولت تشکیل پیدا بکند و مطالعه بکند که وسایل جلب سرمایه به این مملکت چیست (ارباب- امنیت) یکی از موضاعات جناب آقای ارباب امنیت است که حالا بحمدالله وجود دارد و امیدوارم علل دیگر هم باشد من جلب سرمایه مختلفه را عرض میکنم گفته میشد به اینکه یک وقتی حاضر بود شرکت نفت آرامکو شرکت نفت عربستان سعودی یکی از اقلام احتیاجات خودش که معادل ده ملیون دلار تخممرغ باشد از این مملکت خریداری کند و حاضر بود قراردادی منعقد بکند درست است که میزان زیاد بود ولی اگر چنانچه مردمانی بودند که جلب منافع را برای مملکت در نظر داشتند بایستی وسایل این کار را فراهم کرده بودند در هر حال یکی از موادی که در برنامه دولت ذکر شده است مبارزه با فساد است جناب آقای دکتر امینی بنده میخواهم بگویم یکی از علل ایجاد فساد در این مملکت نواقص تشکیلات و سازمان مملکت است این تشریفات زائد و بطوء جریان به تصور این که ممکن است اگر چنانچه هدیه و تعارف یا رشوهای بدهند کارش زودتر انجام میگیرد ملزم میکند هدایت میکند رهبری بفساد میکند بایستی همراه مبارزه با فساد سعی کرد تشکیلات و سازمان بسیار مناسب در خود وضع مملکت به وجود بیاید (صحیح است) و الّا اشخاص صالحی را هم اگر ما در راس کار بگذاریم و این تشکیلات وجود داشته باشد به هیچوجه نتیجه مطلوبه به دست نخواهد آمد و ممکن است موجبات زحمت زیادتری هم فراهم بشود بنابراین همراه مبارزه با فساد بایستی به طور قطع و یقین در نظر گرفته شود که سازمان و تشکیلات کشور اصلاح بشود و امیدوارم که همینطور که منظور نظر هست این مبارزه با فساد چنانکه در گذشته گفته شده است و کاری انجام نیافته است در دولت حاضر تا حدی عملی بشود (انشاءالله) و حرف بیان و صحبت نباشد (کاشانی- انشاءالله این آرزوی همه است) آرزوی همه است و بایستی انجام بگیرد و من تقاضایم این است که به عنوان مبارزه با فساد نقل و انتقال نباشد حقیقتاً افراد با سابقهای مشغول مکیدن خون افراد این مملکت هستند و صبح که از تختخواب خودشان بیرون میآیند به قصد اینکه استفاده نامشروع بکنند بر میخیزند اگر دولت حاضر موفق بشود دست آنها را از این مملکت کوتاه بکند بنده البته صددرصد نمیگویم توفیق حاصل خواهند کرد تمام دزدان و افراد ناصالح را دستشان را قطع کنند ولی هر چند که موفق بشوند اگر چه بیست نفر ده نفر صد نفر هم باشند به طور قطع و یقین نتیجه خواهد داشت و موجب امیدواری خواهد بود بایستی عرض کنم که آقایان به این خوشنامیخودتان مغرور نباشید اگر چنانچه در این کابینه برنامهای که تنظیم کردید موفق نشوید انجام بدهید موجب یاس زیادی را برای افراد این مملکت فراهم میکنید (کاملاً صحیح است) به دلیل اینکه میبینید که شما مردمان صالحی هستید مردمان مثبتی هستید میخواهید کار کنید و حسننیت دارید اگر نتوانستید کار کنید یک یاس و حرمان بسیار شدیدی برای مردم به وجود میآید و بزرگترین بدبختی برای یک ملت وجود یاس و حرمان است (صحیح است) جدیت بفرمایید که انشاءالله یاس و حرمان برای این مملکت به وجود نیاید و راجع به برنامه دولت مذاکره د بنده خیلی خوشوقت هستم که در برنامه تذکر داده شده است که قسمتی از اعمال و برنامه دولت تعقیب عملیات دولت گذشته است از این جهت خوشوقت هستم که اولین مرتبه در زندگی میبینم که دولتی در مملکت به وجود آمده است که تعقیب عملیات گذشته را میخواهد ادامه بدهد در صورتی که عادت ما بر این شده است که دولتی که آمده است گفته است گذشته بسیار فاسد بوده است بسیار بد بوده است عملی انجام ندادهاند هر چه کردهاند برخلاف مصالح مملکت بوده است ولی حالا برای اولین دفعه
میبینیم که دولتی در مملکت به وجود آمده است که تا حدی برنامه خودش را اجرای برنامه گذشته میداند این روح انصاف و لزوم ادامه عملیات گذشته در ممالک خارجی وجود دارد و حتی حکومتهایی که حکومت حزبی هستند و در حزب مخالف واقع شدهاند وقتی حکومت از خودشان تشکیل میدهند اگر دیدند حزب مخالف عمل گذشتهاش صحیح و مثبت بوده است آن را تأیید میکنند از این جهت بنده به خصوص بسیار خوشوقت هستم و حقیقتاً همینطور که تذکر داده شده است در مبارزه با اخلال گران و ایجاد امنیت امیدوارم توفیق زیادی پیدا بشود و چیزی که موجب افتخار دولت گذشته بوده است برای دولت فعلی هم محفوظ و مصون بماند و بیشتر هم تایید بشود موضوع قابل توجهی که وجود دارد و بسیار ضرورت خواهد داشت بنده خیال میکنم همانطوری که در حکومت گذشته انجام یافته است آقای دکتر امینی لایحهای را تقدیم کردند که لایحه جلب سرمایه خارجی است به مملکت، که امیدوارم انشاءالله این لایحه زودتر از مجلس بگذرد و مورد استفاده واقع بشود و ضمناً جناب آقای دکتر امینی هم توجه بکنند که این لایحه تنها لایحه قانونی نباشد لایحه جلب سرمایههای خارجی را عرض میکنم وسایل این کار فراهم بشود به عبارت ساده تنها تنظیم یک لایحه نتیجه نخواهد داشت باید سعی کنیم امنیت اجتماعی و قضایی در این مملکت به وجود بیاید، تا به حال نسبت به این امر توجه کافی نشده است دستگاه قضایی کشور که بنده خودم هم مدتی افتخار عضویت آن را داشتم و هنوز هم معتقد هستم کهاین دستگاه در مقام مقایسه با دستگاههای دیگر دولت خوبتر و بهتر هست و اشخاص صالحتری در آن انجام وظیفه میکنند بایستی تقویت بشود و اصلاحات فوری در آن به عمل بیاید تا اینکه حقیقاً یک امنیت اجتماعی تام و تمامیدر مملکت موجود باشد تا ما موفق بشویم در سایه آن از جلب سرمایههای خارجی متمتع و مستفیذ بشویم مورد دیگری که بنده اینجا میخواهم عرض بکنم و جناب آقای وزیر امورخارجه هم تشریف دارند استدعای توجه به خصوص به نمایندگیهای سیاسی در خارجه خواهد بود که این افراد واقعاً موجبات افتخار مملکت را فراهم کنند بیش از این به این قسمت تذکر نمیدهم و امیدوارم خود جناب آقای وزیر امورخارجه توجه کامل نسبت باین قسمت داشته باشند امر دیگری که خیال میکنم دولت حاضر ضرورت دارد فوقالعاده به آن توجه بکند نسبت به کمکهای اقتصادی است که ازاصل ۴ ترومن یا اداره همکاریها خواهد شد قبلاً لازم میدانم برای اینکه عرایض بعدی خودم را بتوانم بکنم به نام یک فرد ایرانی با یک نماینده مجلس از کمکهای دولت آمریکا نسبت به این مملکت اظهار قدردانی و تشکر بکنم ولی کمکهایی که به عنوان اصل ۴ ترومن یا با تغییر اسم اداره همکاری در ایران شده است خوب به مصرف نرسیده است و خوب خرج نشده است قسمت اعظم این بودجه که به عنوان کمک و مساعدت به مملکت ایران به عنوان کمک و مساعدت به ممالک عقب افتاده است صرف هزینههای غیر لازم از قبیل پرداخت کرایه خانههای بسیار زیاد شده است و حتی استخدام اعضای غیر لازم بنده میبینم اداره آمار عمومیتشکیل پیدا میکند ماهی چهار پنج هزار تومان کرایه خانه داده میشود مستخدم بسیار زیاد آن جا استخدام میشود خیال میکنم بایستی در نظر گرفته شود بیک مملکت فقیری که محتاج این تشریفات و تشکیلات زائد نیست اگر میخواهند کمک بکنند با گرفتن چند اطاق در اداره آمار ممکن است از پرداخت چهار پنج هزار تومان مالالاجاره صرفنظر بکنند و به جای آن مخارج بسیار ضروری که در اوضاع اقتصادی و اجتماعی مملکت تأثیر دارد توجه به آن قسمت پیدا بکنند آن مخارج غیر لازم را برای مخارج ضروری مصرف کنند بسیار ممکن بود با این سرمایهای که در این مملکت خرج میکنند و به مصرف میرسانند اقدامات بزرگی انجام بشود و چون دولت در تعیین برنامهها و هزینه این قسمت شرکت دارد به طور قطع و یقین بایستی گفت که در گذشته مسامحه و تعلل شده است و از این به بعد بایستی در نظر گرفته شود که از مخارج زائد جلوگیری بشود و در نظر بگیرند که اگر آن طوری که در روزنامهها نوشته شده است برای یکی دو سال دیگر تصمیم گرفته بشود که از این کمکها انصراف حاصل بکنند و قطعاً هم انصراف حاصل خواهند کرد آن وقت یک عده مستخدم غیر لازمی که اصل چهار ترومن یا اداره همکاری استخدام کرده است باز تحمیل به ما میشود و موجب میگردد بر مستخدمین فعلی این مملکت اضافه شود با این تفاوت که مستخدم فعلی با ۱۵۰ تومان حقوق هست و آنها توقع خواهند داشت که با ۱۵۰۰ تومان حقوق و یک اتومبیل و آن وضع به بودجه مملکت تحمیل بشوند بایستی در مرحله أول صورت گرفته شود و همان طور که عرض شد از پرداخت کرایهخانه و پرداخت مخارج تشریفاتی خودداری شود از استخدامهای بیخود و غیر لازم جلوگیری بشود و پروژههای اصلاحی دقیق تنظیم بشود که به اوضاع اقتصادی و اجتماعی و ازدیاد تولید مملکت کمک بکند در این قسمت شاید تذکرات خیلی زیادی مورد لزوم است و لازم هم خواهد بود که گفته بشود ولی بنده خودداری میکنم و امیدوارم که هیئت دولت جدید کاملاً به این عرض بنده اگر چه به نام اشاره و کنایه گفته شد توجه بفرمایند و طوری بکنند که این مملکت از این جهت مخصوص حالا که کمکی میشود منتفع بشود بنده یادداشتهایی راجع به برنامه دولت و خود دولت کرده بودم ولی معتقد هستم به اینکه سخن را بایستی کوتاه کرد تا هر چه زودتر مجلس تکلیف دولت را معین کند و دولت موفق بشود در اجرای برنامه اصلاحی خودش اقدام بکند به این جهت از عرض زیادتر خودداری میکنم.
رئیس- آقای شوشتری
شوشتری- بسمالله الرحمنالرحیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهو اقولی.
با کمال تانی با چند مقدمه که آن مقدمات از نظر توجه نمایندگان محترم و وکلای محترم که شاید به فرد فرد این آقایان هر یک یا خصوصیت دارم یا ارادت دارم یا رفاقت دارم چون تمام این لغات مراحل مختلفی دارد این تذکرات را باید مقدمه عرض بکنم بعد وارد اینکه چرا آن روز عرض کردم که آقای دکتر عمید این جا تشریف داشتند بعد آمدند با من صحبت کردند که وارد یک مبحث علمی بزرگی شدیم که آن قسمت امر و نهی است که خدا رحمت کند مرحوم استاد بزرگوار آقای میرزا محمد آقازاده خراسانی را هیچوقت فراموش نمیکنم وقتی که در این مبحث درس میگفت در مشهد مقدس و من با این که تغییر لباس داده بودم و لباسم تغییر کرده بود گاهی بصور مختلف میرفتم متمتع میشدم مستفیض میشدم استفاده میکردم در امر شییی و نهی از ضد که آن باب مفصل است در کتاب کفایه مرحوم آخوند خراسانی قدسالله سره و نورالله مضجعه من آن روز وارد یک مبحث علمیشدم و امروز ناچارم که ادامه بدهم مقدمه عرض کنم بنده همه آقایان میدانند عادت ندارم لباس دورنگی بپوشم یک روز یک لباس روز دیگر یک لباس برهانش هم این است که من بعد از چهل و چند سال پشت این میز، آقای ارباب مهدی استدعا دارم ارادتمند شما هستم من زحمت علمی میکشم و حرف میزنم (ارباب- من برای استماع فرمایشات شما آمدم اینجا نشستم) استدعا میکنم معذرت میخواهم پوزش میطلبم تمنا میکنم اجازه بفرمایید که خدمتگذار شما سید اولاد پیغمبر با موی سفید که یک عمر خدمت کرده به این مملکت یک خانه و یک لانه پیدا نکرده بنشینید اجازه بفرمایید. مقدمه عرض میکنم که من هیچ لباس عوض نکردهام پس از چهل و چند سال پشت این میز با کمال شهامت گفتم مرحوم آقای شیخ فضلالله نوری را اجنبی بدار زد نه ملت این مال من است که گفتم اگر دیگری میگفت میگفتند حمایت از یک مستبدی کرد من میگویم لباس هم عوض نمیکنم این معتمدی با این آقای انتظام یا آن آقایان رفیق عزیزم که بهش ارادت دارم آقای سپهبد هدایت هیچوقت نمیتوانند بگویند نسبت بدهند که من در عمرم یک درخواست غیرمشروع کردهام یا وارد این مراحل شدهام این آقای معتمدی در خراسان بوده است این آقای علم میداند وکلای خراسان میدانند بزرگترین اصلاحات خراسان به دست من شده فلکه بازکردم، بیمارستان را من ساختم آب را خدا شاهد است به ثامنالحجج من آوردم از گناباد با هفتصد تومان از پول زوار اول اینکار را من کردم ولی در تمام این مدت که آقای معتمدی آنجا تشریف دارند من این همه انفاذ کلمه در خراسان دارم هیچ در تمام این مدت یک توصیه نکردهام اهل این کارها هم نیستم، در دوره ۱۶ وقتی وکیل شدم اول یک بخشنامهای برداشتم خودم درست کردم نوشتم به تمام وزارتخانهها و موجود است که وزرای محترم من برخلاف عادت، نمیدانم روش سیاسی است نمیدانم، مکتب شوشتری است نمیدانم، من معتقد نیستم هیچ نمایندهای در تعیین مأمورین حوزه انتخابیه خودش اظهار نظر کند، چرا؟ برای این که وقتی مأمور متکی شد به وکیل آن وقت اطاعت امر وزارتخانه نمیکند و مفهوم مسئولیت لوث میشود. فقط وکیل این حق را دارد که به وزرا بگوید، عرض کند، اظهار کند، درخواست کند مأموریتی که در حوزیه انتخابی من میفرستند مأمور صحیحالعمل باشد، اگر خوب شد کور از خدا چه میخواهد؟ دو چشم بینا و اگر بد شد جای اعتراض برای او باشد پس من اینطور هستم و تغییر لباس نمیدهم، من با سپهبد زاهدی، این که اسم میبرم برای این که به این موضوع خاتمه بدهم من با سپهبد زاهدی آن اندازهها دوست نبودم ولی اگر کسی، این نکات حساس را دارمم مینویسم تاریخ آن شبهایی که در روز سی ام مرداد ما باید سحر چهل نفر به نام خائنین به ایران بدار آویخته شده باشیم و بعد به تمام چوبهای چراغهای ایران و تهران ثروتمندان، تجار، متمکنین آویخته شده باشند، قطع داشتم یک ساعت به ظهر مانده آقای مصدق را آویخته میکردند و ما خدای نخواسته میرفتیم آنجایی که همه میدانیم ولی در آن روزهای حساس وقتی یک مردی سینهاش را سپر کرد و به فرمان مبارک شاهنشاهی که ما به او بیعت کردهایم و من بیعت شکن نیستم، آمد روی کار و با همان پیراهنی که روزی که آمد سرکار با همان لباس سوار شد و رفت مملکت در حین عمل، در جریان عمل، در مشی سیاسی، در طریق خدمتگذاری این توفیق پیدا کرد با فکر من، موضوع حل نفت بود، امنیت سرتاسر مملکت بود، حسن روابط بود با دیگران باز کردن روابط بود، البته نقایصی هم هست هیچ عاقلی نمیتواند مدعی شود که من عاری از تمام معایب و نقایصم و منم که منم که طاوس علیینم و به این صورت در آمدهام، هیچکس
همچو ادعایی نمیکند، در هر تحولی هم بدواً یک چیزهایی میشود. من میخواهم به این موضوع خاتمه بدهم که من با او دوست بودم دوست هستم دوست خواهم بود، چرا؟ برای اینکه در ختام خدمتگذاری به فرمان مبارک شاهنشاه تقدیر شده است پس آن هم پروندهای دارد و آن هم دفترش بسته شده و رفته، یک پرونده جداگانهای دارد ما دیگر چرا وارد آن مرحله شویم؟ از این جهت استدعا دارم از آقایان عادت نکنند بنشینند به کسی اشاره نمیکنم که تا کسی حکومتی سرکار است به او احترام داشته باشند و وقتی که کسی کنار رفت و به او لگد بزنند این از جوانمردی ایرانیها خارج است باید عیب را در هر جا دید، دزد در هر جا بود، متخلف، منافق، آنان که دستشان با دست دیگران توأم است هر جا پیدا کرد انگشت را بلند کرد و گذاشت آنجا و گفت این آقا دزد است، این آقا رشوه خورده، این آقا سیمان خورده این آقا پروانه گرفته این آقا برنج خورده این آقا نمیدانم چای گرفته، این را باید انگشت گذاشت رویش اجازه بدهید این یک موضوع اصولی است روی اصول عرض میکنم، این یک موضوع، موضوع دیگری که میخواهم عرض کنم مربوط به مذاکرات مجلس است و از مقام محترم ریاست عزیز، استدعا دارم، این اصل ۱۳ قانون اساسی است که میخوانم این اصل ۱۳ قانون اساسی را ما که میگوییم میخواهیم با فساد مبارزه کنیم، این فساد، اصلاح معنیش این است، تمنی میکنم از مخبرین محترم جراید و آن مخبری که اداره تبلیغات دارد چون من نطق آقای شمس قناتآبادی را با آن بلاغت که به ایشان عرض کردم طیبالله انفاسکم، آن نطق با آن بلاغت را به صورتی در اداره رادیو در آوردند که زعفر جنی هم از آن سر در نیاورد و همینطور نطق جناب آقای رضا افشار یا چاکر و فدوی و خدمتگذارتان را این برای مملکت برای آزادی مملکت، برای حفظ احترام پارلمان و مجلس شورای ملی، برای درس بیعددیها بیحساب مضر است.
قناتآبادی- آقای شوشتر روزنامه اطلاعات هم که طرفدار آنها بوده همین نطق را به همان صورت که زعفرجنی هم چیزی نمیفهمید در آورده است.
شوشتری- اصل سیزدهم مذاکرات مجلس شورای ملی از برای آنکه نتیجه آنها به موقع اجرا گذارده تواند شد باید علنی باشد، روزنامهنویس و تماشاچی مطابق نظامنامه داخلی مجلس حق حضور و استماع دارند بدون اینکه حق نطق داشته باشند. تمام مذاکرات مجلس را روزنامه جات میتوانند به طبع برسانند بدون انحراف و تغییر معنی تا عامه ناس از مباحث مذاکره و تفصیل گزارشات مطلع شوند، هر کس صلاح اندیش در نظر داشته باشد در روزنامه عمومی برنگارد تا هیچ امری از امور در پرده و بر هیچکس مستور نماند لهذا عموم روزنامهجات مادامی که مندرجات آنها مخل اصلی از اصول اساسیه دولت و ملت نباشد مجاز و مختارند که مطالب مفید عامالمنفعه را همچنان مذاکرات مجلس و صلاحاندیشی خلق را در آن مذاکرات به طبع رسانیده منتشر نمایند و اگر کسی در روزنامهجات و مطبوعات برخلاف آنچه ذکر شده و به اغراض شخصی چیزی طبع نماید تهمت و افترا بزند قانوناً مورد استنطاق و محاکمه و مجازات خواهد شد. (سهرابیان- اسم رادیو را نبرده است در قانون) آن روز اداره رادیو نبوده آن روز رادیو در قانون نبوده.
رئیس- آقای سهرابیان شما هم مزاح میکنید.
عبدالصاحب صفایی- اصلاً این اصل لغو شده است.
شوشتری- اداره رادیو ادارهای است که منتسب به دولت است ما در دوره ۱۶ بعد از آنی که به آن مصیبتها دچار شدیم، بعد از آنی که آن همه صدمه خوردیم، بعد از آنی که وکلای شجاع اقلیت دوره ۱۶ به حمایت از مدیران جراید متحض شدند و اقلیت محترم دوره ۱۷ همان روش پسندیده را با کمال شهامت و مردانگی تعقیب کردند ما متوسل شدیم به مقام محترم رئیسان و عرض کردیم آقای رئیس ما که میآییم جان میکنیم، نفس میکشیم، سیاست مرموز دویست ساله که در برنامه منصورالملک، ببخشید آقای منصورالملک، من بیادب صحبت نمیکنم، جناب آقای منصورالملک دو ساعت و ۱۸ دقیقه صحبت کرده بودم و سیاست مرموز دویست ساله را تشریح کردم و وقتی که رسیدم به قضیه سفر فارس و رفتن به تختجمشید و پیدا شدن آن کتیبه یعنی در نقش رستم آن بنایی که در آن تاریخ بنا شده و مشابهت با گفته موحدین دارد و میرساند از نظر علمیکه در ۲۹۰۰ سال قبل ایرانی مقدس موحد بوده و میگفته لااله الاالله وقتی تشریح کردم در اینجا وزرا گریه کردند، روزنامهنگاران گریه کردند خود گریه کردم که آن ایرانی ما عظمت آن ایرانی آقا چه شد آن سرچشمه علم، و آن منبع فیضی که ایرانی دارد با داشتن تمام منابع تحتالارضی و حقایق سرمایههایی که بشر از او میتواند متمتع بشود ما در فقر و مکنت و بیچارگی و بدبختی و برهنگی و خوردن هسته خرما و پوشیدن و گرفتن یک لیف خرما برای سترعورت آیا سزاوار است که ما آقای روی زمین بودیم، ما در دنیا آن همه زحمت کشیدیم ما تمام مؤلفات را تهیه کردیم، اغلب زعما و رؤسا و مؤلفین و نویسندگان آنها مینویسند که ایرانی با شهامت، با عزت بوده آن وقت باید ما به این صورت دربیاییم (کینژاد- از مشرف نفیسی بپرسید این عمل را) ببخشید آقا بنده اسم کسی را نمیبرم حاضر هم نیستم با حدی توهین بکنم خدا مرا نیامرزد اگر بخواهم به یک ایرانی توهین بکنم، میگویم آقا این بدکرده بیاید در مجلس شورای ملی پشت این تریبون بگوید من بدکردم توبه کردم من به تأسی از احکام جدبزرگوارم و دستور الهی که فرمود التائب من الذنب کمن لا ذنب له آنکه توبه کرد گفت من توبه کردم و بد کردم در راه دین مقدس فخر بشر این را دیگر ول میکنم من آن جور حرفها اصلاً بلد نیستم در قاموسم این جور حرفها راه ندارد، بنده وقتی که این حرفها را زدم عرض کردم که ما دچار سیاست مرموزیم، ما دچار ساست مرموزیم، چه جور سیاستی که وقتی پای این آمد در بین که بیایند از ما نفت بگیرند و بیاید تعدیل بشود، خوب زمان مرحوم مظفرالدینشاه که خدا او را رحمت کند، خدا هر ایرانی که فوت شده او را به جوار رحمت خود جای بدهد و آنهایی که زنده هستند آنها را موفق بدارد و آنهایی که در راه کج میروند آنها را هم خودش هدایت بفرماید. میآیند آنجا درخواستی میکنند ایرانی بدبخت خیال میکند در باغ سبزی برایش بازشده شروع میکند با حسن استقبال میرود جلو ولی سیاست مرموز معجزه سقاخانه درست میکند سقاخانه چیست؟ خشت و گل. اسلام بزرگتر از این حرفها و لاطائلات است آن وقت میآید معجزه درست میکند، آن پرونده را من خواندم، من رویش نظر دادم، تا معجزه کور شفا یافته، شل شفا یافته، افلیج این جوری شده، اینطور شده، این طور شده، تاایمبری کشته میشود، درخواست نفت فرار میکند، سیاست مرموز این سیاست مرموز است، این سیاست مرموز همین است، آن روز وارد این مرحله شدم و حرف زدم دو ساعت و ۱۸ دقیقه حرف زدم و بعد آن سیاست مرموز را تشریح کردم وقتی که تشریح کردم از سه چهار روز بعد دچار شدم به حملات عجیبی، چه جور حملاتی؟ آن حملات به طرزی شد که اقلیت دوره ۱۶ تشکیل شد و من چون مسبوق به سوابق بودم از دوره پنجم که نماینده مجلس شورای ملی بودم و از آغاز مشروطیت مهاجرت به حضرت عبدالعظیم کرده بودم و در اختلافی که بین ما پیدا شد تا گفتم که در آن راه گلوله خوردم و ۱۸۰۰ چوب خوردم، در کلات نادری محبوس شدم، آن همه صدمه خوردم و خوردم و خوردم همه را میگویم از سیاست مرموز است، ناچار شدم نفس خود را فدا کنم، یک تنه به میدان آمدم، چشم خارج نمیشوم، داخل میشوم عرض میکنم که وارد شدیم شروع کردیم به زحمت کشیدن، رنج بردن، آن قدر، تاریخچه نمیخواهم بگویم یک شبی از شبها جناب آقای انتظام آقایان وزرا یک شبی ۲۲ نفر از نمایندگان اقلیت با مشورت روزنامه نگاران و یک یازده نفر یا دوازده نفر ما برگ اعتماد به کابینه آقای مصدق نوشتیم آن شب نوشتیم، برگ استیضاح هم نوشتیم و بنا بود که فردا پس فردا به مجلس بدهیم ساعت ۹ رادیو لندن صدا کرد، درست دقت کنید، آقایان تماشاچیها گوش کنید برای ملت ایران میگویم ساعت ۹ شب صدا کرد گفت ما دوستان وفاداری در مجلس شورای ملی داریم که این دوستان برگ اعتماد استیضاح حاضر کردهاند و اولین جلسه تقدیم مجلس میکنند آقایان فکر کنید به سر ما چه آمد، اگر بیاییم این برگ را بدهیم دیگر همه مردم میگویند خود رادیو لندن گفت اینها نوچه استوکس هستند و اگر ندهیم چه کنیم متوسل شدیم بذل عنایت رئیسمان گفتیم برای رضای خدا رادیو را اصلاح کن بگذار بلندگو به مجلس متصل شود تا حرفهای ما اگر ناحسابی میزنیم بر طبق اصل ۱۳ قانون اساسی ملت ایران بشنود و قضاوت کند ما را سنگسار کنند و اگر حقیقت میگوییم و پرده عجیبی دارد بالا زده میشود، این شالوده بعد از شهریور برعلیه سلطنت ریخته شده من میدانم ادله دارم سند دارم بگذارید مردم بفهمند برای اینکه بدون لوای سلطنت و پادشاهی نمیتواند استقلال خود را حفظ کند روی اغراض یک فرد مغرض یک غیر موحد یک کسی که در تزش تمام احکام اسلام را تخطئه کرده این روی غرض شخصی که چنین شده و قوم و خویشهایش چکار کردهاند و معجزه از خانه آنها بیرون آمده است نگاه کنید آن انگشترها و گوشوارهها را برای معجزه شدهها از چه خانههایی بیرون میآمده این آدم میآید، اساس مملکت ما را روی نادانی روی غرض ورزی روی اینکه اعصاب این اعصاب معتدل و عادی نیست میخواهد خراب کند جناب رئیس امر فرمودند که اگر اداره رادیو دست از حرکاتش برندارد تصمیم میگیرم و تصمیم گرفتند و متصل شد وقتی متصل شد رادیو به مذاکرات مجلس شواری ملی دو سه مجلس که بیرون منتشر شد بنا کرد لرزیدن مصدق دیدند عجب معلوم میشود واقعاً یک حقایق دیگری هم هست اشخاصی هستند که از خود میگذرند میآیند پرده را بالا میزنند حقایق را میگویند اداره رادیو به دست و پا افتاده رئیس فرمودند که اگر این کار را میخواهید بکنید من ناچارم امر کنم راجع به بودجه تبلیغات چنین و چنان کنند و امر فرمودند متصل شد من از شما آقایان سئوال میکنم که آیا اتصال رادیو به مجلس یا ذکر نکات و تمام بیانات نمایندگان اگر در خارج از مجلس به وسیله رادیو به سمع ملت ایران برسد این را چه جور باید درش قضاوت کرد؟ یا گوینده مغرض است و حرفهایش پایه ندارد و سند ندارد مردم قضاوت میکنند و اگر سند دارد و حقیقت میگوید
این خدمتگذاری است که میکند و مردم میفهمند در غیر این صورت مثل این تلقی میشود که بیان مخالف گفته نمیشود و آن وقت موافق یک جوری گفته میشود مردم فکر میکنند که آقا این حرفها که جوابش این نبود این چه حسابی است سوءظن پیدا میکنند و این سوءظن مبین میشود که آنهایی که مدعی اصلاحات و مبارزه با فسادند دروغ میگویند سنگ بزرگ علامت نزدن است و آن هم مثل وعده روزی سیصد هزار لیره است که بعد از یک هفته ما چنین و چنان میکنیم، توجه بفرمایید اینها عیب کارست من خودم از آن روزی که برای مشروطیت رفتم حضرت عبدالعظیم سال ۱۳۲۴ تا این تاریخ تمام عمرم را در سیاست بودم به شما میگویم که این امر برای دولت ضرر دارد که یک جوان نورسی بیاید اینجا بنده بیست روز قبل فهمیدم آمدم رفتم پیش سپهبد زاهدی به آقای سعیدی گفتم وقتی که جناب آقای جعفر بهبهانی آقازاده حضرت آیتالله نطق میکردند بین ما یک خرده اختلاف فکر پیدا شد و ما رفتیم بیرون عین عبارت زبان عربی و عین عبارت زبان اردو این است، عبارت عربی این است علامه وحیدی را بخوانید ایشان گوش کرده بودند من همان روز فهمیدم که دارد پرده عوض میشود میگوید: حسین خطاب صاحبالمعالی السید جعفرالبهبهانی اعترض الشوشتری و امر جناب الرئیس به خروج شوشتری من الپارلمان (خنده نمایندگان) بخندید عین همین است و اما وقتی آن آدم خارجی نصرانی کوک مفسر آن میشود نتیجهاش این میشود به زبان اردو هم همین طور گفتند وقتی من مطلع شدم و اعتراض کردم این صدا در آمد در صورتی که این صورتمجلس است شخص شخیص سردار فاخر هیچوقت همچو فرمایشی نفرمودند و نسبت ببنده خیلی هم لطف داشته (صحیح است) و هر وقت هم تذکر دادند من با کمال رشادت و ادب تسلیم اراده ایشان شدم برای اینکه آقای سردار فاخر غرض ندارد (صحیح است) آبروی مجلس را حفظ میکند (صحیح است صحیح است) شوشتری اگر تخلف کرد حتماً باید رئیس به او تذکر بدهد (صحیح است) بدون تردید هیچ همچو چیزی نبوده است این مقدمه را گفتم آقای علم همان است که گفتم من با شهامتتر از آنم که دروغ بگویم و آنگاه من اولاد ندارم سنین آخر عمر من است من به خدایی که اسلام را به وجود آورده به شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی علاقمندم و به سلطنت علاقمندم (احسنت) حرفم را میزنم اثبات شییی نفی ماعدا نمیکند هر که ایرانی است به شاه علاقه دارد اگر در تاریخ یک شاه بهتر از این یک مرد نشان داد قبول دارم (یک نفر از نمایندگان- وجود ندارد) مأمور شهر سیاستمدار شهیر رجال خدمتگذار آنهایی هستند که در موقع خطر سینه خود را سپر کنند با آغوش باز هر ضرری را به خود بخرند بروند حقایق را به شاه عرض کنند. من از آنها هستم. من قبل از اینکه مصدق ... آقا: آقای ابراهیمی، آقای بزرگ ابراهیمی حواسم پرت میشود من قبل از اینکه مصدق زماندار بشود بروید از پیشگاه مقدس شاهنشاه سؤال کنید آیا تمام نقایص مصدق را به پیشگاه مبارکشان معروض داشتهام یا نه دلیل کتبی دارم من دلیلی که دارم در مجلس است من وقتی که با زمامداریش مخالفت کردم توی مجلس است آن مثل شیرین را زدم راجع به پهلوان اکبر خراسانی که او را تحدید میکنم آقایان یک قدری از خستگی هم بیرون بیایید یک پهلوانی بود به نام در ایران که معروف بود به کتاب کشتی من خودم پهلوان بودم و دلیلش این است که کتاب نوشتهام راجع به کشتی یک پهلوان بنام بود، به نام پهلوان اکبر خراسانی که این کتاب کشتی بوده این را همه میدانند (مرآت اسفندیاری- چند سالش بود؟) آقا استدعا دارم به سن جنابعالی بود پارازیت میداد (مرآت اسفندیاری- سن جنابعالی چقدر بود؟) به سن حالا من افتخار میکنم که هر قدر پیرمرد باشم برای نوکری و غلامی ملت ایران قهرمانم این را به شما میگویم به جدم سپهبد هدایت این عباس مسعودی است. جناب آقای اورنگ مرشد من دوست من وقتی واقعه حمله شهریور شد به مملکت عزیزم ایران وقتی که این فاجعه پیش آمد با اینکه من در سفر بودم من باید کشته شده باشم من آمدم رفتم همان روز توی حوضخانه آقای اورنگ نشستم گفتم من به جدم الساعه پاشو برو پیش شاه الان لباس سربازی بدن من بکنند من پاشوم بروم به میدان برای اینکه از وطنم دفاع بکنم من به این مملکت خدمت کردهام من به این مملکت به جدم خیانت نکردهام (احسنت) پل پیروزی بودیم پل پیروزی بودیم بلی، باید هم استهزا بشویم خدایا خودت شاهد باش هر چه میگویم رفتم به شاه عرض کردم در برنامه گفتم پهلوانی بود به نام پهلوان اکبر خراسانی و هنوز بعد از شصت سال که آن شخص پهلوان مرده وقتی که پهلوانان کشتی میگیرند در زورخانه مرسوم است باید گل کشی بخوانند برای نوخاسته و مخصوصاً برای پهلوان به این جهت آن عباراتی دارد یک غزلی میخوانند مثلاً مطلعش این است نه هر که چهره برافروخت دلبری داند و غزل را میخواند بعد میرسد میگوید زاکیات بارکات رفیع الدرجات محمدی خدا را سجود پیران را عزت رب المشرقین و رب المغربین قبای آلاء ربکما تکذبان و آن پهلوانان باید چهار گوشه گود را ببوسند و خدا را سجده کنند و خدا را نیاز کنند که به آنها قدرت داده سلامت داده امنیت داده مرحمت کرده و یا شوند به پیرمردها عزت کنند و به آنهایی که در آن رشته سابقه دارند احترام بگذارند و وارد نشوند و وقتی که فرد کوبیدند آن وقت آن گل کشتی خوان میگوید: نتوانی شدن به آسانی پهلوان اکبر خراسانی ولی این عیب را به او وارد میکردند که این پهلوان عادتش این بود همچو که میدید یک جوانمردی یک زورآزمایی یک کسی که ممکن است در آتیه صاحب بازوبند بشود و گوی سبقت را از رفقای دیگر برباید این بفنی از فنون کشتی و نیرنگی از نیرنگهای زورآزمایی عضوی از اعضای این جوانمرد را ناقص میکرد در همین جا آقای مصدق نشسته بود این آقای صدرزاده دوست عزیزم که به او ارادت دارم بود به او گفتم آقایان وزرا آقایان وکلا این خصیصه در این آقای دکتر مصدق هست هر کس مخالف او باشد اگر آن مخالف نما و موجودیتی نداشته باشد او را به خودش راه نمیدهد و به طوری او را زائل میکند و محو میکند و اگر عناد موجودیت داشته باشد به فنی از فنون سیاسی و نیرنگی از نیرنگهای دیپلماسی او را منکوب میکند کیسه سدان درست میکنند هزار فامیل درست میکنند بند الف و ب و ج و د که تمام مبدأ عناد بود، جناب آقای جفرودی، باید به وحدت ایران سعی کنیم، خدا شاهد است حرفهای تند در این موقع ذی قیمت دنیا ممکن است دوئیت و افتراق در مملکت بیرون بیاورد در صورتی که به ذات خدا سپهبد زاهدی راضی نیست و هیچ کس راضی نیست و شاهنشاه ما که تقدیر میکنند روی اصول تقدیر میکنند این را مثل زدم، آن وقت ما را آلوده کردند وقتی که آلوده کردند اقلیت تشکیل شد، من اول تک بودم ولی بعد جناب آقای جمال امامی آقازاده مرحوم آیتالله العظمیحاج امام جمعه رضوانالله علیه و آقایان با شرف و شهامت اقلیت تشکیل شدند، آمدیم گفتیم ما چیزی نمیخواهیم، ما بحثی نداریم ما میگوییم آقا تو آمدی وعده کردی روزی سیصد هزار لیره در یک هفته و اگر موفق نشدی میروی، آقا کو؟ چرا کیسه سدان درست کردی؟ اینها کی هستند این کیسه سدان بیپیر را بیاورید بیرون که ما بفهمیم اینها کی بودند که شب رادیو لندن بگوید و ما صبح این جور آلوده بشویم، آن وقت رئیس ما به داد ما رسید حالا هم رئیس محترم مجلس شورای ملی باید بداد نطق نمایندگان برسد، به داد ملت ایران برسد، به داد سیاست مرموز برسد که مبادا سیاست مرموز در این موقع حساس که ما میتوانیم حداکثر استفاده را برای مملکت بکنیم روی اختلاف، روی نادانی، روی اغراض، روی طمع، روی بیاساسی بیاید موضوع را به صورتی در بیاورد که این موقع را هم از دست بدهیم بعد هر وقت در دنیا یک صورتی پیدا شد در آن چه حسابی برای ما باز میکنند مردم باید بفهمند و اما مخالفت من با شخص آقای علاء من در دوره پنجم که مفتخر بنمایندگی مجلس شورای ملی بودم، از روز اولی که آمدم در این مجلس شورای ملی برای یک بیانی که از مرحوم احمد شاه رحمهالله علیه شنیده بودم و کدورت پیدا کرده بودم من و یک آقای دیگر، دوتایی اسمش را هوچی میگذارید بگذارید پارتی میگذارید بگذارید، عامل کار میگذارید بگذارید من با آن آقای حسین نوریزاده سلمهالله تعالی جزو ارادتمندان اعلیحضرت فقید یعنی سردار سپه بودیم، دستهبندی میکردیم، اتحادیه درست میکردیم همه این کارهایی هم که هوچیهای تازه وارد مکتب سیاست میکنند همه اینها را کهنه کردیم، از اینجا تا سیاه دهن قزوین طاق نصرت بستیم برای استقبال مرحوم رضا شاه از آن سفر که میآمد با اینکه راه نبود اعلیحضرت را بردیم از پشت خندق و از راه آب انبار قاسمخان از زیر طاق نصرت قصابخانه گذراندیم من آن وقت در مجلس شورای ملی بود. دوره پنجم ایجاب کرد که سلطنت از یک خاندان محترمی به خاندان محترم دیگر طبق مؤسسان انتقال پیدا کرد منهم از آن اشخاصی هستم که در دوره پنجم قسم نخوردم و هر چه مؤتمنالملک که خدا انشاءالله او را با اجداد عظامم محشور بفرماید آن مرد باشرف هر چه به من گفت گفتم آقا من یک نفر را معذور بدارید گر چه آقای آقا سیدیعقوب آمد و خواند: لایواخذکمالله بالغوفی ایمانکم ولی من چنین عبارتی نمیگویم، قرآن که آمد به دستم اگر مسلمانم و اگر مدعی سیادت باشم باید به تمام جزئیات قرآن احترام بگذارم، من را بکنید قسم نخوردم و روزی که بناشد سلطنت تغییر پیدا بکند یعنی از خاندان قاجاریه و شاهزادگان قاجاریه خلع بشود چند نفری توی این مجلس مخالفت کردند و نطقهایی کردند، من در هشت ماه هفت ماه قبل منتقل شدم بیک امر مرموزی در دور و بر جناب آقای علاء چون اگر فراموش نکرده باشم تصور میکنم که به طور گلهآمیز به جناب آقای اسدالله علم یک چیزی عرض کردم که ایشان این جوری هستند و سه چهار نفر دیگر هم در دربار عرض کردم که به پیشگاه همایونی معروض بدارند، این آقا نطقی کرده است که در شش هفت ماه قبل وقتی فهمیدم استدعا کردم از مقام محترم ریاست که این نطق را از صورتمجلسهای دوره پنجم آوردند بیرون و آقای علاء این نطق را برخلاف سلطنت و اعلیحضرت فقید کرده است، خواندن این مفصل است هر کس میخواهد برود این را بگیرد، من با سند حرف میزنم، این کدورت برای من بود که ایشان چرا؟ پسر علاءالسلطنه چرا همچو کرد؟ ولی خوب سلطنت تغییر پیدا کرد و تمام شد و فرصت پیدا شد و اعلیحضرت فقید شروع کرد به اصلاحات و هی اصلاحات فرمود هی فرمود تا اینکه این اصلاحات به ذائقه دیگران تلخ آمد و شد آنچه شد، واقعه آذربایجان پیدا شد، واقعه آذربایجان عزیز، واقعه پیشهوری که من او را سید نمیدانم آن وقتی
که آمده بود در حضرت عبدالعظیم و سید میرزا آقای یزدی مدیر حیات جاوید و مرحوم فرخی یزدی رفته بود توی سفارتخانه روس و آن روزنامه حقیقت را مینوشت به من گفت که این اصلاً اهل شکی است و مسلمان نیست چه برسد به سید بودن، سید که برعلیه مملکت شیعه اینکار نمیکند، این پیش آمد دولت ایران، این پل پیروزی ناچارشد (دکتر عمید- راجع به آذربایجان آقای علاء خدمت کرد) اجازه بدهید، این را به شورای امنیت شکایت کرد، نمیدانم فشار دیپلماسی در تهران دولت را مجبور میکرد ناچار شد باو دستور بدهد که این شکایت را از شورای امنیت مسترد کند و انصاف نیست که آقای علاء مسترد نکرد حالا یک عدهای میگویند که این حرفها حرفهای مناسبی نیست و مصلحت ما نیست که در پشت این تریبون گفته شود، به هر کیفیتی که باشد ایشان آن روز عامل و فاعل این امر خیر بودند (احسنت، صحیح است) این امر خیر، این فعل ایجاب کرد که من آن کدورت سابقم تبدیل شد به ارادت (احسنت) ارادت چه وقت بروز کرد وقتی که مرحوم رزمآرا رحمهالله علیه کشته شد و آن قضیه آقای فهیمی را کار ندارم بعد جناب آقای علما آمدند در این خصوص اغلب آقایان که در آنجا تشریف داشتند میدانند تنها کسی که با تمام شهامت نسبت به آقای علاء اظهار ارادت کرد و گفت من بودم، همینطور بود آقای صدرزاده؟ همه آقایان بودند خوب ما انتظار ازایشان چه داشتیم؟ انتظار از ایشان داشتیم که وقتی من پیرمرد بروم عرض بکنم جناب آقای علاء مملکت دارد رو به مخاطره میرود، پرده سیاسی دیگری است، من زود درک میکنم، این آقای ارسلان خلعتبری که اینجا نشسته این آقا کو آقای دکتر جزایری؟ کو برادرم؟ سر یک امرسیاسی آقای خرازی میدانند، چند سال قهر کردیم چرا؟ برای اینکه به برادرم عرض کردم داداش جان تو که رفتی در حزب ایران، ارسلان است پسر امیر اسعد است، نوه مرحوم سپهسالار نبیره مرحوم ساعدالدوله که همه اسناد و نوشتهجات و قبالهجات این خاندان به مهر پدربزرگوارم است و در محضر ما تنظیم شده است گفتم شما آلت نشوید حزب ایران هسته مرکزی حزب توده است (خرازی- آقای دکتر جزایری آمدند بیرون از آنجا) آقا بگذار تمام بکنم، من قهر کرده بودم، رسیدم هفت ماه بعد از این واقعه به جناب آقای ارسلان خلعتبری اتفاقاً آقای خلعتبری هم یک کاری داشتند، با هم صحبت میکردیم، ما هم همیشه با هم دوست بودیم من گفتم یک همچو جریانی بوده بین من و برادرم گفت چرا به من نفرمودید، آقای شوشتری راستی میگویی اینطور است من ترا آدم خوبی میدانم برو تحقیق کن آقای ارسلان رفت تحقیق کرد و به آقای دکتر جزایری توبیخ کرد که چرا وقتی برادرت گفت تو گوش نکردی چرا نیامدی به من بگویی و همانجا انشعاب پیدا شد. دکتر جزایری و آقای ارسلان و آن جوانهای تحصیلکرده آمدند بیرون شروع کردند به مبارزه، من زود درک میکنم، من از کجا فهمیدم چرا فهمیدم، جناب آقای انتظام من از کجا فهمیدم؟ من خدا میداند که بعد از واقعه شهریور که مفتخر بودم به عضویت وزارت کشور و الان هم مفتخرم الان هم وزیرمان رئیسمان که آنجا گرفتهاند نشستهاند من اینجا یک احترامی قائل بودم یک روز دیدم در باز شد، وقتی در باز شد مرحوم شاهزاده سلیمان میرزای اسکندری من از چیزهای جزیی مطالب را تکه تکه کاغذ خرده جمع میکنم میگذارم پهلوی هم و یک کلی سیاسی از تویش بیرون میآورم مرحوم سلیمان میرزا بعد از جنگ در زمانی که وکیل بود نسبت به من احترام میکرد آمد گفت آقا تو که میخواستی کشته شوی ما تشکیلات حزب توده میخواهیم بدهیم و شما را برای این امر انتخاب کردهام که تو بیایی هم میتوانی حرف بزنی هم از تو گوش میکنند و هم میتوانی کمونیست را با اسلام تطبیق بدهی گفتم این صحیح است اما این قسمتش نمیتواند دروغ است، دروغ است با هم سازش ندارند سلیمان میرزا مأیوس شد و رفت بیرون من فهمیدم دارند برای محو استقلال ما اقدام میکنند ایران هم مثل استونی و لیتونی و نمیدانم رومان و فلان و از این جور چیزها میخواهیم بشویم شروع کردم به فکر دیگر، فکر دیگرم چه بود؟ مرحوم فروغی رحمهالله علیه الان یک نفر از آنها حیات دارد و یکیشان فوقالعاده مورد تکریم و احترام همه است که جناب آقای فاضل تونی است، سلمان اسدی است، مرحوم دکتر غنی است مرحوم حاج سید نصرالله تقوی است، خدا رفتگان ما را رحمت کند چون فروغی به این مملکت خیلی خدمت کرد (صحیح است) خیلی خدمت کرد خدا رحمتش کند، نشسته بودیم صحبت میکردیم این آقای سلمان اسدی بنا بود رئیس تبلیغات بشود در ضمن صحبت کردن واقعه خراسان ذکر شد و من آن قضایا را شروع کردم به ذکر کردن و مظلومیت اسدی که پروندهاش خلاف واقع ساخته شد و آن پرونده را نوایی ساخت و شاهنشاه پهلوی هم تقصیر نداشته و گناه نداشته است و همین قدر در اینجا بزرگواری به خرج داده است که در پرونده دیگر به خط مبارک خودش در آنجا نوشته، بعد از این که زاهدی آن خدمت را میکند، باید سعی بشود جدیت بشود که این پرونده هم مثل آن پرونده آخرش دروغ در نیاید، این کتاب تاریخ اسرار حادثه خراسان که ده پانزده روز دیگر مزاحم آقایان میشوند و پولش را میخواهند برای اینکه من پولی ندارم، من نمیخواهم بگویم همین آقای علم میدانند که چه کسانی وقتی من خانهنشین بودم بمن کمک کردند الان دو نفرشان توی همین مجلس هستند و الان به من اصرار کردند که اسم نبرم، این آقای علم میدانند، من به جدم شش هفت شب نمیگویم، نمیگویم، مرحوم فروغی گفت بنویس، من یک نامه سرگشاده به پیشگاه مقدس شاهنشاه عرض کردم که در آن واقعه مظلومیت خراسانیها را عرض کردم و در آنجا استدعا کردم که آن طلاهای خط علیرضای عباسی را که به امضای من جمع شده امر بفرمایید این آقای شادمان شاهد است، این طلاها برگردد به آستان قدس سلطان سریر ارتضا علی ابن موسیالرضا روحی و ارواحالعالمین له الفداء و از همین جا باز از پیشگاه مبارک شاهنشاه تشکر میکنم که ترتیب اثر دادند و به وسیله آقای حاج سید رضا فیروزآبادی و اینا عمل شد، من وقتی که شروع کردم تا آن وقت هم شرفیاب نمیشدم آقای سلیمان بهبودی روزی تشریف آوردند منزل من به من فرمودند که اعلیحضرت امر فرمودهاند که از تو احوالپرسی کنم و وقتی را که میل داری تعیین کن تشرف حاصل کنی پیشگاه مبارک، من شرحی به حضور مبارکشان عرض کردم که در گوشه و زوایای این مملکت اگر افرادی باشند از اینجا معلوم میشود که شاهنشاه عدالت پرور به تمام زوایا عنایت دارند و من اگر حالم بهتر شد و استمداد درک این فیض را پیدا کردم آن وقت عرض میکنم این امر گذشت چند روز دیگر هم گذشت و آقای بهبودی مراجعت کردند و هی گذشت و گذشت تا جناب آقای محمود جم وزیر دربار شدند روزی بنده را سرافراز فرمودند و به من فرمودند که شاه فرمودهاند باید شرفیاب شوی، تشریف حاصل کردم ۵۳ دقیقه بودم در ۱۱ دقیقه حقایق را که عرض کردم اعلیحضرت متأثر شدند و گریه کردند و فرمودند شوشتری چطور شد که ترا از اطراف پدربزرگوارم دور کردند، عرض کردم گناه من وبال من شد. گناه من صراحت لهجه من است. گناه من وفاداری من است. گناه من اینهاست فرمودند که باید بیایی این طور میکنم. این طور انصاف نیست. حق این است و آنچه که فرمودند عمل فرمودند و من ایفای وظیفه کردم انتظار نداشتم که دیگران وظیفه پیرمردها را زیر پا بگذارند و خدمت را خیانت جلوه بدهند و خیانت را به صورتی در بیاورند که با جان اشخاص و ناموس مردم بازی کنند وقتی که جمله جمله میگویم دو مرتبه بر میگردم به اصل مطلب، بدان آقای حشمتی خداوند این استعداد را به من داده که مطلب را برگردانم به موضوع اصلی وقتی که شب رادیوی لندن آن خبر را داد ما تصمیم گرفتیم آن ورقه را ندهیم فردای آن روز روزنامه رزم روزنامه مردم روزنامه اصناف و شورش آن خبر را نوشتند بگیرید مال آن تاریخ را بخوانید. عصر آن روز آقای علاء شال و کلاه کرده تشریف بردند خدمت جناب آقای مصدق حالا تبانی بود نمیدانم تعمیه بود نمیدانم اشتباه بود نمیدانم مصدق هی تحریک میکرد که اقلیت دوره شانزدهم محرمانه الهام از شاهنشاه میگیرند و از آنجا تأیید میشوند وقتی که این حرفها شد عصر آقای علاء تشریف بردند خدمت آقای مصدق و گفتند که من به اعلیحضرت عرض کردم اعلیحضرت فرمودند مگر رادیو لندن را دیشب گوش نکردید؟ پسر آقا سید حسن شوشتری حالا شده انگلیسی محض و قطعی است مو هم لای درزش نمیرود از آنجا من عصبانی شدم من چرا من ۳ نفر را بردم من عرض کردم استغفار کنند تبری بجویند از آن اعمال بنده میآیم دستشان را میبوسم همانطور که آقای شمس قنات آبادی فرمودند اگر از طرف این دولت خدمت بشود ما میآییم دست و پای آنها را میبوسیم من هم عرض میکنم اگر تبری بجویند میآیم دست آنها را میبوسم همان بود عصری بود ساعت ۴ بعد از ظهر با آقای نوریزاده حرکت کردیم رفتیم منزل آقای سپهبد یزدان پناه تا ساعت شش و نیم ۲ ساعت و نیم صحبت کردیم گفتم که آقای سپهبد یزدان پناه در سال ۲۱ بعد از شهریور ۲۰ در منزل عزیزالله خضرایی دایی آقای دکتر غنی مصدق یک چنین کلمهای به من فرمود گفت این نامههای سرگشاده و این اسرار خراسان که نوشتهای به به از این قلم رشیق و شجاعت باید اصل ریشه را زد گفتم به سپهبد یزدان پناه من یک همچو حرفی از این آدم شنیدم من میترسم تا ساعت ۶ و نیم با این آقا حرف زدیم گفت که انگلیسها فلان کردند و فلان آقای دکتر مصدق وطنپرست است و هر چه عمل میکند و هر تغییری که میدهد به نفع و مصلحت مملکت است از آنجا مأیوس شدم آمدم بیرون نزدیک ساعت ۷ شرفیاب شدم خدمت آقای حشمتالدوله والاتبار گفتم تو سیدی گفتم صحیح است برادر تو نابرادری آقای دکتر مصدق است و شما در سلطنت قاجار زیاد متمتع بودید ولی سیدی ما مملکتمات دارد به خطر میافتد ما سلطنتمان دارد اینطور میرود برای رضای خدا، امشب یا فردا شرفیاب شو به پیشگاه مبارک ملوکانه این عرایض صادقانه را عرض کن اگر من اشتباه کردم بگو شوشتری اشتباه کردی نمیفهمی برو کنار و اگر اشتباه نکردهام این مطالب را تذکر بده تا ایشان بدانند دیدم درست یک مطلب است کتاب گلستان است که باز کردهاند و میخوانند همان بیانات سپهبد را ایشان در جواب به من گفتند آمدیم بیرون افتادیم به صدمه ولی در آن روزهای دوره ۱۶ رادیو متصل بود به مجلس و اگر سه جلسه دیگر متصل بود صور مخصوصی پیدا میشد ختام پیدا کرد به دستور دادن متعلقین اشخاصی که پهلوان زنده را میشناسند مادام که کسی روی کار است میآیند دور و بر او تملق بهش میگویند یک مرتبه او را خدا میشمرند من در نظر دارم توی
سالن دارالفنون (که بنازم دست آن آتابای را که زد به سینه آن مرد و بیرونش کرد ببوسم آن دست را) یک کسی آمد برای نطق جلوی من و جلوی ۱۵۰۰۰ نفر گفت بنده همان به که از تقصیر خویش- عذر به درگاه رضا آورد برخلاف میل شاهنشاه کبیر او را اینطور گفت آن وقت پسر پادشاه شاهنشاه وقت به او گفت برود که البته آن کلمات قبیح است البته حق از آستین یک نفر بیرون میآید وقتی شاهنشاه میخواهد از مسافرت بعد از ۲۸ مرداد برگردد او میخواهد برود تملق بگوید باز هم به پهلوان زنده تملق بگوید آتابای میزند توی سینهاش بایستی او را بیرون میکند من این جورم و این جور فکر میکنم و باید مملکت هم اینطور باشد مملکت را باید از دورویی خارج کرد از تملق خارج کرد از آنها که میروند و کفش پاک میکنند و وقتی که میرود میگویند عجب خائنی بود عجب بیحیایی بود عجب دزدی بود عجب جاسوسی بود تا دکتر امینی وزیر دارایی است بهش تملق میگویند وقتی که افتاد میگویند چنین کرد و چنان کرد این باب باب جوانمردی نیست باب خدمت نیست باب درس به جوانها نیست بیایید از اسلام درس بگیرید راست بگویید بیپروا بگویید خدا را در نظر بگیرید با حقیقت آشنا باشید جناب آقای انتظام این مردم گرگان همیشه با هم دعوی داشتند من یک شاهکاری زدم هر کسی برعلیه دیگری آمد پیش من من عین حرف او را به طرف گفتم تا ببینم راست است یا دروغ وقتی که به طرف میگفتم به دست و پا میافتادند میگفتم اگر دروغ است چرا گفتی؟ اگر راست است که چه مانعی دارد طرف هم بفهمد، بگوییم عوامفریبی نکنیم دیگر این باب بسته شود باید از این راه عمل بکنیم در دوره شانزده یک پیشامدی شده بود که یک روز آقای مصدق در پشت این تریبون اظهار کردند که پسر عموی آقای شوشتری را انگلیسها میخواستند بیاورند نخستوزیر کنند چنین و چنان کنند مردم آمدند نهضت ملی کردند و مقاومت مردم سبب شد که فلان آدم را برد فلانی را آورد بعد دیدم یک دفعه ابتدا بساکن بر میگردد میگوید جناب آقای علاء دیروز از من سؤال کردند که آقای مصدق شما میخواهید جمهوری کنید من به ایشان عرض کردم من با چه قوهای میخواهم جمهوری کنم من که قشون در دستم نیست من که ژاندارمری در دستم نیست من که شهربانی در دستم نیست من با چه قوهای میخواهم جمهوری کنم من آن ایام مبتلا شده بودم به یک تسممی حالا چه بود نمیدانم ۳۷ روز طول کشید آقای حاج ظهیرالاسلام و آقاسید ضیاءالدین یک روز عصر تشریف آورده بودند احوالپرسی ببنده گفتند آقای مصدق را حواست جمع باشد گفتم چطور دوستی دارم آقای بایگان به او گفتم روزنامه را بیاور به بینم در مجلس شورای ملی نماینده محترمی این حرف را جواب گفته یا خیر دیدم خیر با آن حال صدا کردم دو تا قوطی خمیر آنتی فیلوژستین آوردند گذاشتند به سینهام و حرکت کردم آمدم مجلس وقتی آمدم که پشت این تریبون جناب آقای دکتر راجی سلمهالله تعالی داشت نطق میکرد وقتی که من وارد شدم گفت من بقیه وقتم را به آقای شوشتری میدهم گفتم آمدن من به مجلس شورای ملی از نظر وجوب عینی است نه وجوب کفایی وجوب عینی است آقایان توجه کردند بعد از اینکه تشکر کرده بودم از ساحت مقدس نمایندگان محترم که در مدت بیماری از من عیادت کرده بودند احوالپرسی کرده بودند پرسیدند چه بوده است وجوب عینی عرض کردم آقای مصدق در جلسه قبل بنده را دنباله آقای آقا سید ضیاءالدین قرار داده بودند اولاً آقای آقا سید ضیاءالدین خودش اره میدهد و تیشه میگیرد ولی تاریخ قضاوت خواهد کرد که من انگلیسی هستم یا نه و من برای این حرفها نیامدهام من به این حرفها وقعی نمیگذارم برای این لغت آمدم که آقایان نمایندگان محترم لغت ابتدا به ساکن جمهوری که از دهان آقای مصدق در مجلس بیرون میآید آیا فهمیدید که ابتدا به ساکن چرا این کلمه را گفت؟
رئیس- آقای شوشتری وقت آقا تمام شد.
شوشتری- اجازه بدهید من عرضم را بکنم در برنامه باید مخالفت کنم یک ساعت به من وقت بدهید.
رئیس- امروز میخواهیم بحث در برنامه دولت تمام شود نیمساعت وقت از مجلس بگیرید آقایانی که با نیمساعت وقت اضافی موافقند قیام بفرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد بفرمایید.
شوشتری- گفتم آقایان نفهمیدید که این لغت ابتدا به ساکن جمهوریت برای چه بود؟ آقای امامی اهری گفتند برای چه بود؟ گفتم برای این بود که گوش شما و گوش ملت ایران را به این لغت آشنا کنند و من آمدم پشت این تریبون بگویم آن کسی که آرزوی جمهوریت را دارد این آرزو را به گور خواهد برد والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته من آمدم و گفتم از کجا فهمیده بودم برهان این فهم چیست حالا نشان میدهم آقایان یک خدمتگذاری مثل شوشتری که نوکر فرد فرد شماست و غلام پادشاه هست یک موضوعی را میخواهد عرض کند آقای علم مستحضر است بنده آن شبی که در مجلس شورای ملی رزه اطاقم را کشیده بودند و قراولها رفته بودند و فشنگها را پیدا کردند سوءقصد پیدا شده بود ناچار شده بودم و از شهربانی کشور تقاضای یک قبضه والتر کرده بودم والتر را شهربانی داده بود و بعد یک مؤمن دیگر هم یک آهن پارهای برایم آورده بود اینها را داشتم در منزلم بودم در بستر بیماری افتاده بودم گاهی علم احوالم را میپرسید گاهی علامه وحیدی و نوریزاده روحی فداه میآمدند و احوالپرسی میکردند یک روز دیدم که این نامه به دست من آمد دیدم این نامه مال ۱۷/ ۲/ ۳۳ است با شماره شهربانی محرمانه و فوری است که» آقای سید محمدعلی شوشتری پیرو نامه شماره فلان در تاریخ ۱۴/ ۳ به این وسیله آقای سرگرد حکیمینماینده شهربانی کل معرفی میشود متمنی است یک قبضه والتر شماره ۱۰۱۹۵ شهربانی را که نزد شماست به ایشان در مقابل رسیدی که به مخزن این اداره سپردهاید تحویل فرمایید رئیس شهربانی کل کشور سرتیپ مدبر «با این نامه آن هوشی که در بعضی از بچه آخوندهاست به سرم آمد الان دو تا خواهرزاده یک برادرزاده هم دارم به شما بگویم بروید از آقای دکتر سنگی که طبیب دربار است بپرسید پرفسور عالیمقامیکه در پاریس او را عمل کرده است چه گفته است، گفت این استعداد و فراست دارد من دو تا خواهرزاده دارم یک خواهرزادهام حضرت آیتالله میلانی که مرجع تقلید در خراسان است این خواهرزادهام مجتهد مسلم است در ۲۵ سالگی یکی هم در قم دارم که نظیرش هم نیست و الان هم دارد ز به آنهای خارجی تحصیل میکند گفتم اردو و چینی و دیگر را به آنها را هم باید تحصیل کنی که بروی برای اسلام برای دین جدت تبلیغ کنی و این ملک کمونیست و مارکسیست را از بین ببری با ادله قوی بعد از آنکه آن کاغذ رسید من فکر کردم بلا تأمل منتقل شدم پیشآمد سویی میخواهد بشود این جواب را نوشتم به این جوابی که آن روز نوشتهام افتخار میکنم نوشتهام» بسمالله الرحمنالرحیم اداره شهربانی کل کشور تیمسار محترم آقای سرتیپ مدبر شخصاً ملاحظه کنند در پاسخنامه شماره فلان دایر به معرفی آقای سرگرد حکیمیاز طرف شهربانی کل کشور برای تحویل یک قبضه والتر اشعار میدارد یقین دارم اداره شهربانی بهتر از همه کس مستحضر است از سه سال قبل یعنی آغاز نمایندگی اینجانب بالاخص از آغاز زمامداری آقای دکتر مصدق مورد حملات و توهینات افراد منتسب به دولت و چاقوکشان تهیه شده از طرف دولت قرار گرفتم فعلاً نمیخواهم و مقتضی نمیدانم وارد علل مرموز آن شده که از اتهامات بیگانگان این حملات سرچشمه گرفته وارد بحث نمیشوم تا آنجا که مکرر در مقام سوءقصد به جانم برآمدند و پروندههای آن موجود و یکی هم در مجلس شورای ملی حاضر است تا اینکه ناچار شدم از شهربانی درخواست یک قبضه اسلحه کمری نمودم شهربانی که ظاهراً خود را بیطرف نشان میداد میخواست بفهماند در جریان وارد نیست و قصد سویی ندارد موافقت کرد یک قبضه اسلحه را دادند اینک مأمور آن اداره با کمال شدت در مقام استرداد برآمده است نمیدانم چه پیشآمدی روی داده است که موجب این مطالعه شده است آیا آن اداره سوءظن جدیدی نسبت باین جانب پیدا کرده یا این که اطمینان میدهد منبعد از گزند چاقوکشان دولت آقای مصدق مصون خواهم بود یا اینکه (جان کلام این جاست) یا اینکه به طوری که عقلا فهمیدهاند و دوراندیشان پی بردهاند گر چه این جانب از روز اول ابتدای روی کار آمدن آقای دکتر مصدق پی به اصل موضوع برده و در مجلس شورای ملی هم صریح گفتم معلوم میشود مطلب نزدیک است در موقع تهیه مقدمات از نظر احتیاط به تصور اینکه ممکن است مخالفین از یک قبضه اسلحه کمری نتیجه بگیرند لذا باید از اینها گرفته بشود تیمسار سرتیپ مدبر به شما برنخورد من از هیچ چیز نمیترسم کوچک و بزرگ این کشور مرا میشناسند با کمال صراحت مینگارم باید باین کشور گریست که افراد مرموز چاقوکشان دولت مصدق مجاز به هر عملی هستند و با کمال بیپروایی هرگونه اسلحهای را همراه دارند و علاه از آنکه مأمورین مانع اینها نمیشوند در مقدمات هر مطلب در هر عملی و انجام هر بلا میبینید در نظر مأمورین انتظامیاینها دست به عمل میزنند بنابر مقدمه فوق چنانچه دولت چون دولت در مقام آن برآمده که برای خروج این بنده از ایران به عنوان معالجه گذرنامه به این جانب بدهد که از این کشور پر از امنیت خارج بشوم پس از صدور گذرنامه یک روز بعد شخصاً به شهربانی خواهم آمد و پس از گرفتن رسید داده شده اسلحه را میدهم در غیر این صورت چنانکه شهربانی جداً مطالبه میکند و مهلت نمیدهد اینجانب ناچار است نامه شهربانی را و نامه اینجانب را به وسیله جرایدی که در اختیار داریم در معرض افکار عمومی بگذاریم «من هر چه میگویم مستند است فردای آن روز آقای کاظمی نایب نخستوزیر و وزیر دارایی تشریف آوردند به منزل بنده این نامه را که رونوشت آن به ایشان ابلاغ شده بود و معلوم شد که این درخواست را او کرده من که از شهربانی درخواستی نکردم من پول ندارم که به خارجه بروم اگر پول داشتم الان هم که دندانهای پایینم افاده پول ندارم که آنها را بگذارم هر کس هر چه میخواهد بگوید (بزرگ ابراهیمی- به شما قرض میدهم) البته مرحمت میکنید متشکرم ممنونم از لطفتان نامه این بود. شهربانی کل کشور
آقای سید محمد علی شوشتری برای معالجه تقاضای گذرنامه عادی به مقصد فرانسه و آمریکا نمودهاند دستور فرمایید که طبق مقررات و معمول اقدام نمایند نخستوزیر ۸۳۲۷- ۱۷/ ۳/ ۳۲ رونوشت جهت اطلاع جناب آقای کاظمیوزیر دارایی فرستاده میشود (نخستوزیر- دکتر محمد مصدق)
این امضای آقای دکتر مصدق است آمد گفت آقا باید بروی گفتم تأمل کن من این فرش و زندگیم و این چیزهایی را که مانده اینها را هم به فروشم جناب قرشی یادت هست کی بود؟ کجا بردند گذاشتند به چه وضعی بردند حتی چراغهای توری و چراغخواب خانهام را خدا میداند فروختم برای من این وضعیات پیشآمد این صدمات را خوردم عیب ندارد در راه مملکت خاک برسرم اگر جانم را در هر دقیقه که لازم باشد نثار نکنم و البته من فهمیدهام این تاریخ مال ۱۷ اردیبهشت است ۴ ماه قبل از ۲۸ مرداد است آقایان من از کجا فهمیده بودم حدس زدم هوش داشتم هی میرفتم عرض میکردم از ترس اینکه مبادا به دربار شاهنشاه چیزی چسبیده بشود میرفتم یک جایی پیدا میکردم به این علم میگفتم و میگفتم برود و میرفت تا اینکه کارشد و دیدم که دارد کار تمام میشود نزدیک ۲۸ مرداد است از ۲۱ مرداد به بعد موکلین محترم بنده در گرگان یک جنبش خاصی داشتند رفراندم چیها با لباس عوضی در رفتند رفتند آنجا و شروع شد کسی چه میداند این اسرار را که در کوههای شمیران و در تپههای الهیه در سوراخها چه جور افراد جمع میشدند با چه خون دل به تأیید خداوند و توجه اولیای اسلام بود مقدمات آن البته از دست سپهبد زاهدی و طرفداران او تهیه شد ماها کوچکتر از آنیم که یک مرتبه ۲۲ میلیون ملت ایران را ماها که به وسیله حکومت وقت و به وسیله فرمانداری محترم نظامیآن هم به آن صورت ارتباطمان قطع شده با آن تشکیلات با یک عده جمعیت نمیتوان ستیم بجنبیم مگر خدا خواست هفتاد و چند تانک در زرهی بود هنوز به سپهبد هدایت میگویم هنوز سپهبد شما نمیدانید به شاهنشاه هم عرض نکردهام چرا این هفتاد و چند تانک به کار نیفتاد لابد یک نقشههای دیگری هم در کار بود و یک مسلمانهای دیگری هم در کار بودهاند برگردیم باز به یک مطلب دیگر نهم اسفند پیش آمد هنوز کسی نمیداند که چطور شد قضیه تشریف بودن شاه از ایران که اگر آن تشریف فرمایی بوقوع پیوسته بود ماها اینجا نبودیم بدون تردید نبودیم بدون شبهه نبودیم هنوز کسی متوجه نشده من دارم تاریخ آن را مینویسم چه شد که آن قسمت شب کشف شد و صبح زود یعنی از نصف شب به حضرت آیتالله بهبهانی و آقای کاشانی و تمام مقامات مؤثر اطلاع داده شد هنوز کسی پی نبرده است به اینکه این کار از کجا کشف شد به زبان انگلیسی فصیح به حالت رمز گفته میشود به کسی که بشارت بدهید شاه تشریف میبرند آن شخص به یکی از برادران قشقایی که آقای خسرو بوده است در موقعی که سر حریفان از باده ناب گرم گردیده بود میگوید او به دیگری میگوید هوش سرشار سعید مهدوی و مهدی مشایخی درک میکند مطلب را میفهمید تلفن میزنند هی تلفن میزنند که قصد این است این بود که صبح آقای حاج سیدمحمد بهبهانی که خدا انشاءالله سایهاش را بر سر بچههایش و همه اهل ایران مستدام بدارد تلفن میزند سؤال میکند از آقای علاء که همچو چیزی صحت دارد میگوید اعلیحضرت الان سوار شدند تشریف بردند گردش دو مرتبه تلفن میزند سؤال میکند جواب میدهند که اگر اعلیحضرت به میل خودشان مسافرت میکنند به مصلحت است من شمیران بودم از آنجا به سرعت آمدم و با خون دل خود را رسانیدم به دربار وارد شدم توی اطاق خدمت جناب آقای علاء با ارادت سابق که داشتم در این بین جناب آقای حشمتالدوله و الاتبار را دیدم که آمدند و چند نفر دیگر هم آمدند یک سید خوشرویی هم آنجا بود آقای عادل خلعتبری و چند نفر دیگر هم بودند عرض کردم آقا حیات مملکت است چرا باید تشریف ببرند گفت آقا چرا شما مداخله در امر سلطنت میکنید مصلحت این طور است من پا شدم آمدم آقای آقابای یا آقای بهبودی را ببینم دیدم عجب سیاست مرموز دویست ساله عمل دیگری دارد میکند ما داریم دچار مخمصه دیگری میشویم آمدم بیرون گیج خوب چه پیش آمد اینها را میگویم من اگر علم دارم حق دارم اگر سوءظن دارم حق دارم مدتی گذشت من رفتم منزل دو تا آقا اینها با من رفیق بودند محصل بودند مقارن ظهر که آمدم دیدم یک اتومبیلی آنجاست خدا میداند اگر والاحضرت اشرف را حالا که اینجا ایستادهام ببینم نمیشناسم من اصلاً وضعم این جور است شاید هم نگاه نمیکنم دیدم یک اتومبیلی است دو تا خانم در آن است گفت فهمیدی کی هستند گفتم نه گفت والاحضرت اشرف پهلوی و والا حضرت شمس است که میروند گفتم عجب به این صورت مفتضح خواهر پادشاه دختر پادشاه عجیب اسلام این جور به ما دستور نداده اسلام احترام بزرگان را تأکید کرده یک خانمیرا آوردند در مسجد نزد خلیفه ثانی رضیالله عنه میگوید در محضر علی مرتضی (ع) ببخشید فرمود نمیشود شاهزاده محترم است خواهر پادشاه است این چه وضعی است که پیش آمده است بعد از چند روز حالا آقای علاء خانه نشستهاند دو نفر را شاهد بردم یکی آقای دکتر نهامی و یکی یک نفر دیگر برای احوالپرسی در وقتی که همه ما در بیغولهها فرار میکنیم جمال امامی شبها باید جایش را از اینجا به آنجا تغییر بدهد ولی ایشان در قصرشان با کمال شهامت همانطوری که در آخر دوره ۵ بعد از تغییر سلطنت دیگران رفتند و آن آقا با عزت ماند خودش را نگاه داشت پا شدم رفتم با دکتر نهانی و عرض کردم که حالا که اینطور است شما بیا جلو بیفت گفت آقای دکتر مصدق وطنپرست است هر چه میکند مطابق مصلحت ایران است معلوم شد شب آن آن روز آقای سیدباقر حجازی آقای عمیدی نوری و آقای میراشرافی سه تایی رفتند و با ایشان صحبت کردهاند و همین جواب را بهشان دادهاند که چهل و چند سال نزدیک به ۵۰ سال است آشنای به سیاستم حالا دارم ادله را یک یک بیرون میآورم مثل آنکه تاریخ اسرار خراسان را مینویسم من که یک عمر در سیاستم حق ندارم مظنون باشم؟ من میترسم از اینکه در برنامهای که شما تأیید گردید برنامه قبل را آن وقت در قسمت اخیرش مبارزه با فساد یک مرتبه (الف) و (ب) و (ج) شود آقای دکتر نصر من و تو با هم مأمور نشدیم نرفتیم پیش آقای لطفی آقای سیداحمد امامی آقای قریب آقای شاهرودی گفتند میخواهیم ادارات را تصفیه کنیم مگر بنده و جنابعالی به آنها تذکر ندادیم که این طریق اصلاح نیست گفتند طریق اصلاح چیست گفتیم طریق اصلاح این است که در هر وزارتخانهای که سه چهار تا آدم پاک و امین که پیدا میشود اینها را دعوت کنید اولاً معلوم کنید که چقدر مأمور در هر وزارتخانه لازم دارید و بعد هر کس که وارد وزارتخانه شده از روز اول یک پرونده جداگانه دارد از تاریخی که وارد شده ۱۰ سال ۱۵ سال یا ۲۰ سال افرادی هستند که به تمام معنی صاحب صحت عمل و صاحب ایمان مشغول به خدمت خلق خدا هستند و اشخاصی هستند که ناپاکند ده دفعه به محکمه اداری رفته چند دفعه به دیوان کیفر رفته چند دفعه توبیخ شده است اینها را بیرون بکنید یک کسی گفت دزد سند نمیدهد گفتم اگر اوراقی از پروندهها دزدیده شده باشد آن که اهل کار است جاهای پا را میگیرد و آن را پیدامیکند آنکه دزدی میکند سند نمیدهد صحیح است اما اثر و جای پایش باقی میماند ردش را میگیرند پیدا میکنند همه جا همینطور است آن وقت این را بگذارید جلویش در ستون ملاحظات بگویید که تو این تخلفات را کردهای که اگر پس فردا آمد گفت چه شده نامه عملش را دستش بدهید اما آنهای دیگر را هم بینان نکنید این را از ده ماه قبل از یک سال قبل به آقای دکتر امینی مکرر صحبت کردهام که بنشینید صحبت بکنید که برای ۵ سال خدمت ۱۰ سال خدمت یک سال حقوق را نقد میدهیم بروید با آمریکاییها صحبت بکنید بگویید ۱۵۰ میلیون دلار به ما بدهید تا مملکت را از آلودگی پاک کنیم اینکارها را بکنید ولی آن آقایانی که به قول خودشان میخواستند تصفیه کنند آمدند ۹۲۴ پرونده را در عرض ۱۰۳ دقیقه رأی دادند و گفتند آقا بند (ب) آقا بند ج آخر در ۸ ثانیه مگر ممکن است یک پرونده را رسیدگی کرد اگر بخواهد یک آقایی صدا بزند میرزا عباس پیشخدمت بر و پرونده شوشتری را از کارگزینی بگیر و بیاور این خودش ۲۰ دقیقه طول میکشد اگر بخواهند برگ شماری بکنند ۱۰ دقیقه طول میکشد آیا ممکن است در ۸ ثانیه بگوید که فلان آقا بند ج یا بند (ب) است هذا اول الاختلاف این اول اختلاف است بعد کلمه هزار فامیل را درست کردند آقایانی که میفرمایند هزار فامیل اگر مردی در ایران پیدا شد توانست صد تا فامیل که در امور مداخله داشته باشند بشمرد من حرفهای خودم را پس میگیرم اینها را برای اختلاف درست کردند بند ج بند الف بند ب را برای نفاق درست کردند که بین بنده و حشمتی اختلاف بیاندازند آقای سپهبد هدایت روز ۲۸ مرداد که آن تفأل در خانه جناب آقای اورنگ زده شد من دو ساعت به ظهر مانده وقتی آمدم و رفتم جلو به بینم چه خبر است دیدم سربازها میخواستند تیر بیندازند آقای حشمتی آقای غلامرضا فولادوند و عدهای رسیدند و دیدند دیدم اگر یک تیر اینجا خالی بشود مردم کشته میشوند با گردن کج گفتم سربازهای عزیزم ما میگوییم زنده باد شاه شما چه میگویید گفتند همین را ما هم میگوییم سرشان را گرم کردم نگذاشتم تاریخ عوض بشود برای اینکه علاقه داشتم خدمت کردم این سؤالی که کردم راجع به حکمیتها برای چیست؟ آقای دکتر امینی مجبور است صورت کلی را هم بدهد باز سؤال میکنم یک آقایی که در همین صورت جزیی چهار فقره حکمیت بیش از دویست هزار تومان حقالحکمیه گرفته است بیش از سی فقره دیگر هم گرفته است این حق ندارد نسبت دزدی به مردم بدهد اصلاحات باید از طرف شخص صالح بشود کسی میتواند خرما خوردن را منع کند که خود خرما نخورده باشد این آقا هی میآید با لباس حق به جانب که آقا سپهبد دزد است وکیل دزد است سناتور دزد است وزیر دزد است فقط آسمان سوراخ شده است و آقای پال تشریف آوردهاند پایین حالا جناب آقای دکتر امینی جناب آقای عبدالله انتظام من به شما صریحاً عرض میکنم اگر برنامه سپهبد زاهدی قسمتهای مقدمش صحیح بود که من آن را صحیح میدانم البته وارد آن مقدمه نمیشوم من محال و ممتنع است از فکر خودم صرفنظر بکنم مگر اینکه آقای علاء از اروپا بیاید چون من از عقب خنجر نمیزنم من باشرفتر از این حرفها هستم شاید من اشتباه کرده باشم ایشان از اروپا بیاید بگوید توبه کردم وگرنه من سوءظن از سیاست مرموز دارم یک دستهای از رؤسای بازار پیش من بودند میبینم ایجاد اختلاف شروع میشود روی حرفهای ناپخته من و شما ممکن است اختلاف تولید کنند در شهرستانها صورت دیگر پیدا میشود بیدار باشید چطور میشود من پست ثابت را محور اصل را قطب مملکت را ول کنم؟ آن قدر شعور ندارم که شاهنشاه که قطب مملکت است او را ول کنم و بپست متزلزل بچسبم هیچکس همچو بیشعوری نمیکند پس اختلافنظر اختلاف سلیقه با سوءظن پیدا کردن من روی اصلاحات حوزه انتخابیهام مرا کمک کند دستش را میبوسم من میخواهم خطآهن بندرشاه به گرگان متصل شود من میخواهم آنجا آبش درست بشود من میخواهم آنجا برقی داشته باشد من از
این چیزها میخواهم هر وقت آمدم پیش هر وزیر و گفتم فلان کار را برای شخص من بگن بلاتأمل اگر راست میگوید اگر خدمتگذار است بیاید پشت تریبون بگوید این دکتر نصر با من در وزارت کشور بوده است همکار بودیم آقا در وزارت کشور هیچوقت دیدید من به امور شخصی بپردازم من وارد این امور نیستم من شاهم را دوست دارم من بیعت به پادشاه کردهام من میترسم که یا روی نادانی یاروی سست عنصری یا روی غرض ورزی یا روی تحت تأثیر واقع شدن عمرو وزید یا روی اینکه بیجهت افرادی مثل من را عصبانی کردن به استیضاح بربخورد و همین به ضرر مملکت تمام بشود آن هم در موقعی که مملکت باید استفاده کند ما باید پول بگیریم ما که برای پرداخت حقوق کارمندانمان معطلیم ما ناچاریم وگرنه ایرانی دست گدایی نزد کسی دراز نمیکند برای این که منافع ما یا منافع دنیا مخلوط شده است برای اینکه ما جزیی هستیم از اجزای دنیا برای اینکه ما پیرامون صلح میگردیم پیرامون صلح واقعی صلح با شرافت صلحی میخواهیم که تمام انباء بشر از سیاه و سفید زیر علم آن صلح واقعاً مرفه باشند نه به دروغ که باسم صلح بخواهد عالم زیر استثمار و استعمار سرخ برود.
رئیس- وقت شما آقای شوشتری تمام شد.
شوشتری- به نحو امکان من خاتمه میدهم به عرایض خودم من نسبت به سه نفر عرایضی کردم گفتم که بدانید من سوءظنی که پیدا کردم بلکه علم پیدا کردم میگویم قضیت حکمت به اینکه اینطور از سپهبد یزدان پناه که گوشت و پوستش از مرحوم رضا شاه است از نوه مرحوم میرزا عمو کتیبهنویس پسندیده نبود این تلگرافات و این صورتمجلس است اینها پسندیده نبود بیاید استغفار کند توبه کند من ول کنم وگرنه من در مخالفت خود باقی هستم و البته برای احترام فرمان مبارک شاهنشاه رأی کبود نمیدهم (احسنت) ولی رأی ممتنع میدهم برای اینکه عرض کردم در مقدمه عرضم در مبحث امرو نهی و در اجتماع چندین امر به شیی و نهی از ضد در آنجا عرض کردم از این جهت به عرایض خود خاتمه میدهم به بینید مطالب زیادی نوشتهام خیال میکردم اجازه میدهید سه چهار ساعت صحبت کنم و حقایق را عرض کنم حالا که موافقت نمیفرمایید منهم میروم امیدوارم خداوند متعال خیر و برکت برای مملکت ما فراهم و تقدیر فرماید و شماها هم موفق به خدمت بشوید.
رئیس- بنده مکرر گفتم ملاک صحبت و بیانات نمایندگان صورت مذاکرات مجلس است نه مندرجات جراید (صحیح است) ولی نسبت به رادیو که در دست دولت است البته کفیل آقای نخستوزیر دستور خواهند داد نطق نمایندگان را بدون کوچکترین تحی ریه منتشر کنند (قناتآبادی- بنابراین دستور بفرمایید که نطق بنده را منتشر بکنند) گفتم نمایندگان شما هم جزء نمایندگان هستید آقای دکتر سید امامی بفرمایید.
دکتر سید امامی- چون وقت گذشته بنده سعی میکنم که خیلی مختصر صحبت کنم و آقایان را بیش از این خسته نکنم بنده به عنوان موافق مشروط اسم نوشتهام و اگر دولت فعلی به گفتههای خود عمل بکند و آنچه در مقدمه و متن برنامه خود قید نموده است اجرای نماید بنده صد در صد پشتیبان دولت خواهم بود.
بهبود وضع مردم و آسایش طبقات زحمتکش هدف همه نمایندگان میباشد بالا بردن سطح فرهنگ و بهداشت و مبارزه با فساد و نادرستی و دزدی و رشوهخواری و اجرای قانون آمال و آرزوی همه ماست مطلبی که بدواً خواستم تذکر بدهم راجع به عدم نظم و انضباط در ادارات است و یکی از قدمهای اساسی که باید دولت بردارد تصفیه و اصلاح ادارات است مردم فوقالعاده از این وضع ناراضی هستند ۸۵ درصد بودجه مملکت که حقاً بایستی صرف بهداشت و فرهنگ و سایر احتیاجات مردم بشود صرف اعضای ادارات میشود و آن وقت این اعضای ادارات عوض اینکه خودشان را خادم بدانند و کار مردم را رسیدگی بکنند و به سرعت بیندازند کارشکنی میکنند اشکالتراشی میکنند خشن هستند و به اندازهای بد عمل میکنند که چند وقت است که آقایان میبینند که اطلاعات تلفن که مؤدب صحبت میکنند آدم خوشوقت است که اصلاً به آدم جواب حسابی میدهند یک حرف خوش از یک تلفن آدم را خوشوقت میکند آقایان سر و کارشان به ادارات افتاده است میدانند که این وضع مناسب این مملکت نیست این مردم بدبخت این پول را میدهند و این مردم شما را انتخاب کردهاند که به کارهایشان برسید شما به هر ادارهای رفتهاید به غیر از اینکه اشکالتراشی بکنند کاری نمیکنند میروید ورقه مالکیت بگیرید اشکال میکنند میخواهید بروید یک ساختمان بکنید یک نقشه ساختمان میخواهید بگیرید اشکال میکنند الان بنده مبتلا هستم یک ماه است که میخواهم ساختمان بکنم نقشه نمیدهند شما برای یک نفر ابلاغ صادر میکنند میرود ابلاغ خودش را بگیرد بهش نمیدهند چرا خدا شاهد است همه اینها فقط و فقط برای سوءاستفاده است آقایان به خدا حرف وزیر و مدیرکل و رئیس اداره هم هیچگونه تأثیری ندارد تنها باید بروید با خود عضو طرف بشوید اگر سبیل او را چرب کردید که خوب و الّا مدیرکل و وزیر کوچکترین تأثیری ندارند در ادارات. این وضع باید درست بشود این نارضایتها که ایجاد شده در نتیجه همین عمل و مربوط بعدم انجام وظیفه کارمندان ادارات است بنده یک مثال کوچک عرض کنم که مربوط به خود بنده است بنده دو پسر دارم که در آلمان تحصیل میکنند اینها در دوره تعطیلات بایران میآیند تابستان گذشته اینجا بودند بنده خواستم برای اینها اجازه خروج بگیرم چون میدانستم که اداره تعلیمات عالیه وزارت فرهنگ باید اجازه بدهد آنجا مراجعه کردم اداره تعلیمات نوشت که خودشان را بیاورید اینجا بنده چون فردایش مجلس بود رفتم آنجا دو روز تمام طول کشید تا دوسیه اینها پیدا شد و جناب آقای رئیس مجلس هم بنده را جریمه فرمودند که غایب بودم خواهش میکنم جناب آقای دکتر مهران توجه بفرمایید از آنجا یک نامهای نوشتند به اداره شهربانی گفتند باید بروی سر کلانتری تا تصدیق بکند گفتم آقا اینها دفعه اول نیست که میروند اروپا گفتند که خیر اینها باید بروند از نظام وظیفه ورقه بگیرند گفتم آقا اینها ۱۵ و ۱۶ سال دارند اینها سن مشمولیت نظام وظیفه را ندارند بالاخره بعد از زحمت زیاد راضی شدند که فرمالیته کلانتری را خودشان انجام بدهند با وجود این چهار روز تمام طول کشید که تا ویزای خروج انجام شد حالا بنده که وکیل هستم متنفذ هستم (یکی از نمایندگان- آقا خیلی زود گرفتهاید) طبیب معروفی هستم و طبیب مورد اعتماد شهربانی هستم که با تصدیق بنده تذکره میدهند اگر یک آدم بدبخت بیچارهای باشد که دستش به هیچ جا نمیرسد و اطاق رئیس راهش نمیدهند چه میکند؟ (بعضی از نمایندگان- در چهارماه هم نمیتواند بگیرد) عرض کنم رئیس شهربانی بسیار آدم پاکی است ولی وضعیت ادارات طوری خراب است طوری زنگ زده است که گمان نمیکنم بوی خیری از آنها بیاید و من معجزی از این امامزاده نمیبینم (دکتر عادل- عجب موافقی هستید؟) من موافق هستم ولی موافق مشروط اسم نوشتم برای اینکه بیایم عرایضم را بکنم بنده ضمن اینکه موافق نوشتهام مطالبی دارم که لازم میدانم عرض کنم حقیقتاً این آقایانی که انتخاب شدهاند همان طوری که گفته شده است از اشخاصی هستند که واقعاً شریفند پاکند و امیدواری هست که به این مملکت خدمت بکنند اما بایستی طوری باشد که این خدمت اینها منتج به نتیجه بشود به هر حال بنده وارد این این موضوع نمیشوم که این تصفیهای که میخواهند بکنند و این اشخاصی را که به نام تصفیه میخواهند خارج کنند ناحق است یا حق است بنده عرضم این است که اگر اینها دزد هستند باید اینها را به محاکمه بکشند. یک شهردار بیرون میکند یک شهردار دیگر میآید اینها را با رتبه بالاتر استخدام میکند و حقوق انتظار خدمت را هم به آنها میدهند اگر واقعاً دزد هستند و خیانت کردهاند باید قطعاً مجازات بشوند و دست اینها را برای همیشه از ادارات کوتاه بکنید و یک کاری بکنید که با وضع مملکت عبرت باشد برای مردم و بدانند که همیشه یک مجازاتی برای این اشخاص هست این نارضایتی طبقات طوری است که منحصر بیک دسته نیست همه ناراضی هستند ما الان وکیل یا وزیر هستیم متنفذ هستیم همه ناراضی هستیم آقا این مملکت نمیشود که طبقه اول ناراضی طبقه سوم ناراضی طبقه متوسط ناراضی آخر زندگی در این مملکت محال شده اینطور زندگی نمیشود باید یک جوری باشد که تمام مردم آسایش داشته باشند راضی باشند که و بتوانند در این مملکت زندگی کنند باید اجتماع را طوری مطابق مطلوب بکنیم که همه راضی بشوند طبقه سوم راحت باشند طبقه اول هم راحت باشند آقا مملکت ما مملکتی است که به هیچوجه کمونیستی را قبول ندارد (صحیح است) مملکتی که مملکت اسلام است (صحیح است) مملکتی که شاهپرست است مملکتی که نژاد صحیح دارد کمونیستی را قبول نمیکند اما کمونیسم آقا در نتیجه نارضایتی تولید میشود کمونیسم را با زجر و شکنجه و حبس و توپ نمیشود از بین برد ما باید محیط را آماده کنیم برای آسایش مردم مبارزه با کمونیسم با رفع نارضایتی مردم انجام میشود با سرنیزه نمیشود شما تمام مردم ایران را نصفش را حبس بکنید فایده ندارد شما باید با نارضایتی مردم مبارزه کنید با کمونیسم همانطور باید رفتار کرد که در تمام ممالک مترقی میکنند موضوع دومی که میخواهم عرض کنم موضوع مالیات است در ایران مالیات از همه جا کمتر گرفته میشود در خارج همه آقایان مسبوق هستند که مالیات خیلی زیاد داده میشود حتی ۹۰ درصد در آمریکا ۹۵ درصد عایدی مردم به مالیات میرسد برای چه با کمال دلخوشی مردم مالیات میدهند چون مالیات خرج آن ملت میشود در ایران اگر مردم میل ندارند مالیات بدهند برای این است که میبیند آن پولی که به دولت میدهند خرج خودشان نمیشود یعنی به امطلاح لوطی خور میشود به مصرف اعضای ادارات میرسد این پولی که باید مصرف بهداشت و فرهنگ و مسکن و جاده و راحتی اینها برسد صرف کارهای غیرضروری میشود یکی دیگر طرز وصول مالیات در ایران فوقالعاده بد است در ایران ما باید یک کاری بکنیم تماس مردم را با اعضای ادارات کم بکنیم و باید اشخاص منزه و پاک را توی ادارات بگذاریم این آقایان وزرا که اینجا نشستهاند مخصوصاً جناب آقای دکتر امینی که همه ایمان کامل به ایشان داریم و هیچگونه نسبت سوء به ایشان نمیشود داد و بنده کمال بیانصافی میدانم با این که به جناب آقای حائریزاده کمال ارادت را دارم و ایشان را آدم منصفی میدانم اما این حرفی که ایشان زدند وارد نبود لجنمال کردن، خائن قلمداد کردن مردم را
اعضای بیگانه شمردن این خیانت به این مملکت است این موافق برنامه و مرام کمونیسم عمل کردن است آقا بالاخره یک عدهای برای این مملکت خدمت کردهاند و میخواهند بکنند این یکی از انحطاطهای اخلاقی ماست که در این کشور پیدا شده است و به جان هم افتادهایم در جراید در مجلس در خارج همه یکدیگر را لجن مال میکنیم آن وقت آقا بیگانه چه جور به ما نگاه میکند وکیلمان دزد وزیرمان دزد آقا این صحیح نیست هر کس یک شخصیتی دارد وکیل یک وظایفی دارد اگر همهاش متهم کردن باشد به عقیده من غلط است و این را بنده فوقالعاده بد میدانم این صحبتها را هیچوقت مجاز نمیدانم باید اشخاصی که دامن همت به کمر میزنند اگر هم پشتیبانشان نیستند دیگر خرابشان نکنید بنده از آقای دکتر امینی هیچوقت هیچگونه توقعی و خواهشی نداشتهام فقط یک مرتبه یک خواهش بسیار کوچکی از ایشان کردم آقا هم انجام ندادند ولی این دلیل نیست که ایشان را بدنام بکنیم آقا در کار خودشان فوقالعاده وارد و سخت هستند و یکی از محسنات ایشان است اگر تمام وزرا در کار خودشان ثابت باشند وکیل و هیچکس جرأت نمیکند توقع بیجا از او بکند ما باید وزیری که در کار خودش محکم است او را حمایت بکنیم صحبت از وصول مالیات بود وصول مالیات فوقالعاده بد انجام میشود گفتم آقای دکتر امینی پاکند آقایان وزرا پاکند ولی ادارات پاک نیستند این ادارات آلوده است اعضای ناپاک آن جا هستند بنده دیروز با چند نفر از تجار صحبت میکردم خیلی خوشوقت شدم از اینکه شنیدم که در وزارت دارایی اشخاصی هستند که باید به آنها کمک بشود یکی از آقایانی که بنده ایشان را نمیشناسم نمیدانستم دیروز اسم بردند آقای ضرابی است رئیس بازرسی مالیات بردرآمد آدم فوقالعاده پاکی است بنده نمیدانستم دیروز از تجار شنیدم اینجور اشخاص را باید تشویق کرد باید از آنها حمایت کرد و به آنها کمک کرد یعنی همانطور که دزدها و رشوهگیرها را باید دستشان را از ادارات کوتاه کرد باید به این طبقه کمک کرد باور بفرمایید پاکترین اشخاص را این محیط آلوده میکند بنده هیچوقت حاضر نیستم رشوه بدهم ولی وقتی میبینم یک ادارهای به من سختگیری میکند به کارم رسیدگی نمیکند مجبورم از راه رشوه وارد شوم پس رشوهدادن و رشوه گرفتن یک ترتیبی شده است گر چه ما خودمان نمیخواهیم به اعضای ادارات رشوه بدهیم اما یک عواملی هست که ما را وارد میکند به رشوه دادن در آمریکا یک طوری عمل میکنند که تا اندازهای رشوه کمتر است مثلاً آنهایی که سوار اتوبوس میشوند یک قلکی در دسترس است پول که انداختید قلک صدایی میکند یک نمره رویش میافتد و پول را هم مجبورند که خودشان بیندازند اگر پول خرد ندارند باید بدهند به آن بلیط فروش پول خرد بگیرند و خودشان بیاندازند و از روی این شمارش هم حساب میکنند که چقدر پول جمع شده اغلب آنجا پلها و تونلها به وسیله شرکتهای بزرگ ساخته شده است که به تدریج از مردم پولی میگیرند و استهلاک میکنند مثلاً اتوبوس میآید از پل رد بشود یک سیمی از وسط جاده بیرون آمده است این اتومبیل میخورد به سیم و یک کنترلی آنجا هست که نمره میافتد به آن ترتیب پول وصول میشود ما هم میخواهیم یک مالیاتی وصول کنیم اشخاص متخصص میآید بازرس میآید مقدمات رسیدگی را طوری درست میکنیم که باز به دست آن اعضای ادارات است این مالیاتی که از مردم میگیرند و امیدوارم که بالاخره یک ترتیبی اتخاذ کنید که مالیات منصفانهای از این ملت بگیرند و صرف این ملت بشود و بیهوده تلف نشود باید یک طوری باشد که مالیات گرفته شود حالا شما ملاحظه بفرمایید این مغازهداران اسلامبول و لالهزار حالا بنده نمیخواهم اسم ببرم چه اجحافی میکنند چقدر آنها استفاده میکنند در مقابلش چقدر مالیات میدهند بروید به دفتر مالیات بردرآمد رجوع کنید ببینید اینها چه میدهند آقا میدانید در تهران تمام زمین و مستغلات متعلق به این آجیل فروشها و شیرینی فروشهاست آخر چطور میشود آدم دو سال آجیل فروش باشد و دارای آن قدر زمین بشود یک حساب خیلی ساده شما شیرینی میخرید قنادی درجه أول شیرینی را میفروشد کیلویی ۵ تومان یا شش تومان این شیرینی را میدانید قیمتش چیست؟ قند و شکر را به قیمت آزاد کیلویی ۲۲ قران میدهند یک کیلو آزاد هم همان قیمتهاست آن وقت یک کیلو شیرینی را میفروشد ۵ تومان یا بیشتر یکی نیست بگوید شکر اگر کیلویی ۲۲ قران و آرد هم کیلویی ۲۲ قران است شیرینی را چرا کیلویی ۵ تومان میفروشی همینطور قیمت میوهجات است واقعاً جای تعجب است الان در اینجا سیب کیلویی ۷ تومان است ممالک خارجه را بنده مثال میزنم سوئیس میوه ندارد میوههای مهمش از خارج میآید در آنجا سیب کیلویی یک فرانک سوئیس است یعنی ۲ تومان ولی در ایران که مرکز میوه است و آفتاب هست و زمین هست ۷ تومان اینکه عرض کردم یک فرانک است با ارز فعلی و الّا اگر ارز ارزان باشد که یک تومان ۱۲ قران است بالاخره وضع کار در این مملکت طوری شده است که این سرمایه در یکجا متمرکز میشود یک عدهای متمول میشوند آن عدهای که به اصطلاح نووریش میگویند و تازه به دوران رسیدهها هستند و این تمرکز سرمایه پیدا میشود و همین تمرکز سرمایه است که مملکت را به کمونیسم سوق میدهد و همین مبارزهای است که در تمام دنیا روی این هست و بنده معتقد هستم که همانطوری که اعلیحضرت همایونی همیشه فرمودهاند باید تعادل اجتماعی در این مملکت برقرار شود تا تعادل اجتماعی نباشد اوضاع همینطور است مردم بیچارهاند مالک بدنام است حالا این را بنده برای خوش آمد مالکیت نمیگویم یک مالکی چند قطعه زمین دارد در خانه اش باز است ده بیست نفر از او نان میخورند همهاش حمله به آن مالک است ولی فلان کالباس فروش که در عرض مدت یکسال یا فلان میوه فروش که در عرض مدت ۲ سال دارای ملک زیادی میشود او را نمیبینند همهاش چسبیدهاند چشمشان را دوختهاند به چند نفر مالک یا یک چند نفر تاجر بزرگ یا یک چند نفر که فرض کنید دارای یک مختصر ملکی شدهاند این غلط است شما درست فکر کنید که این سرمایه در کجا جمع شده و علل بدبختی در کجاست و به آن توجه کنید و با آن مبارزه کنید و الّا همهاش به مالک بچسبید صحیح نیست.
موضوع سوم که بنده میخواهم عرض کنم موضوع قاچاق است یکی از آن مسائلی که حتماً باید مورد نظر و توجه دولت باشد قاچاق است این قاچاق حقیقتاً چیز عجیبی است آقایان لابد یک عده زیادشان برای عید به جنوب تشریف بردهاند و در آنجا دیدهاند که اجناس قاچاق توی مغازههای آنجا پر است مثلاً شنیدم چای که اینجا کیلویی چهل تومان است در آنجا ۱۵ تومان است اجناس لوکس فراوان است آخر این واضح است که به طور قاچاق آمده است یک مقدار اجناس هستند که اینها ممنوع هستند باید به این مملکت وارد نشوند آن وقت شما همین اجناس را هر چه بخواهید در خیابان لالهزار و اسلامبول میخرید آخر این مضحک است آخر این را از کجا آوردهاند در مقابل شهربانی و دولت حتی خود آقای دکتر امینی هم ممکن است از آن اجناس بخرد خیلی عجیب است این قاچاق یا از راه گمرک که بنده باید صریحاً عرض کنم که گمرک یکی از آن ادارات آلوده است باوجود اینکه رئیس گمرک یکی از اشخاص پاک است من نمیدانم این چیز عجیبی است تمام آنجاهایی که دزدی میشود رؤسایشان پاکند من نمیدانم اینها آدمهای (معذرت میخواهم) بیعرضهای هستند این آقای آبتین در کار خودش آدم پاک و درستی است کار خودش مرتب است و آدم خیری است برای مسلولین هم کمک کرده است. اما در قسمت بهداشت هم باید اقدامات اساسی بشود من رفتم این بیمارستان حمایت مسلولین حظ کردم واقعاً یک عدهای هستند که خیر میباشند و آنجا یک کمکهایی کردهاند و البته اشخاصی باید تشویق بشوند در کار خودشان هم درستند ولی آقا این قاچاق باید جلوگیری بشود چون این قاچاق از هر حیث ضرر مهمی به دولت دارد یکی اینکه پولی که باید به گمرک بدهند و بودجه دولت است از بین میرود یک عدهای از این پولها متمتع میشوند بدون اینکه استفادهای باین مملکت برسد پس در درجه دوم تقاضای بنده از این دولتی که میخواهد مبارزه با فساد کند و دزدی بکند یکی جلوگیری از این قاچاق است که حتماً بایستی اقدام شود. بنده راجع به برنامه دولت که گویا مهمترین هدفشان مبارزه با فساد و رشوهخواری است حرفی نمیزنم همانطور که گفتم این آمال تمام وکلاست و در این مورد ما پشتیبان شما خواهیم بود و به شما اطمینان هم داریم و امید داریم که این قدم را خیلی محکم بردارید و سستی به خودتان راه ندهید در این مملکت اگر با دزدی و رشوهخواری مبارزه نشود هیچکاری پیشرفت نخواهد کرد و اولین قدم مهم در اصلاحات مملکت مبارزه با دزدی است این نمیشود یک مملکتی که در تمام کارهای حساسش دزدها نشستهاند و رشوهخوارها باشند این مملکت پیشرفت بکند شما اگر یک آسفالتی در اختیار یک عدهای بگذارید و آنها بند و بست داشته باشند این آسفالت برای شما آسفالت نخواهد بود و همانطوری که دیدهایم بعد از چند ماه خراب میشود و پول این ملت بدبخت که با این زحمت با این ذلت به دست میآید حیف و میل میشود این صحیح نیست پس در این هدف اولین مبارزه دولت همانطور که خودشان قید کردهاند باید مبارزه با دزدی باشد ما هم پشتیبان کاملشان خواهیم بود و آقا شما بدانید که به طور کلی وکلا همیشه همراه وزرا صادق بودهاند آقای ابوالحسن ابتهاج که مدیرعامل سازمان برنامه هستند و بنده یک سال تمام در کمیسیون برنامه با ایشان همکاری داشتهام و میدیدم که با چه حرارتی راجع به این برنامه خدمت میکنند کمیسیون برنامه اعضایش با وجود اینکه عده مخالف دولت بودند مخالف میل ایشان بودند چون میدیدند که این آدم صدیقی است درستی است میخواهد برای مملکت خدمت کند همه بدین جهت هم آهنگ بودند در آن کمیسیون برنامه و همه به ایشان کمک میکردند همینطور آقایان وزرا اگر مطابق مصلحت مملکت دفتار کنند ما بهشان اعتماد داریم و پشتیبانشان هستیم موضوعی که در برنامه دولت مطرح بود یکی بهداشت بود یکی فرهنگ که مخصوصاً از این دو قسمت اسم برده بودند و انصافاً اساس برنامه و پیشرفت هر مملکتی مربوط به فرهنگ و بهداشت است متأسفانه باید عرض کنم که به این دو قسمت کمتر از همه چیز توجه شده است حالا بنده وارد فرهنگ نمیشوم چون وقت یک قدری کم است اما در قسمت بهداری چون مربوط به کارخودم
است بنده میخواهم قبلاً عرض کنم که بنده قصد حمله به هیچکس ندارم به جناب آقای دکتر صالح ارادت دارم و ایشان را یک عنصر صالح و مرد عمل میدانم (جمعی از نمایندگان- همه دارند) ولی یک دردهایی است که باید گفته شود و اصلاح وضع گردد بهداری ما به طور غیرقابل تصور خراب است در واقع از بهداری فقط یک اسمیداریم یک وقتی آقای دکتر اقبال وزیر بهداری بودند یک حرف بسیار خوبی زدند گفتند اگر در این وزارت بهداری را ببندند کوچکترین تأثیری در بهداشت مردم ندارد (دکتر عدل- تمام ادارات اینطور است) بنده خیلی خوش وقت میشدم که جناب آقای دکتر صالح هم این حرف را بزنند و اگر این حرف را نمیزنند این وزارتخانه را اصلاح بکنند این بیمارستانها وضعشان خوب نیست حتماً آقایان تصادف کرده مریضی داشتهاند کلفت و یا نوکر آنها مریض بودهاند خوب آقایان اگر مریض باشند تلفن میکنند طبیب درجه اول میآید صد تومان میدهد و درد شما را رفع میکند ولی آن کلفت و نوکر چیزی ندارد آیا میتوانید شما این را در یک مریضخانهای جا بدهید بنده خودم الان گرفتار هستم و با اینکه معاون وزارت بهداری بودم و طبیب هستم چند روز است که دعوا دارم سر یک مریض و نمیتوانم او را در یک مریضخانه جا بدهم این را هم باید بگویم که درست است که در این مملکت به اندازه کافی تخت نیست و تشکیلات ناقص است الان اگر از روی حساب بخواهیم چون همه چیز را باید از روی حساب و منطق صحبت کرد مطابق حساب برای هر صد نفر یک تختخواب لازم است و اگر مملکت ایران را در حدود ۲۰ میلیون جمعیت حساب بکنیم در حدود بیست هزار تختخواب میخواهد ولی بنده امروز از اقای دکتر صالح پرسیدم که مجموع تختخوابهایی که در تهران هست که در حدود یک میلیون جمعیت دارد چند تا است فرمودند دو سه هزار تختخواب چه جور میشود جواب چند میلیون جمعیت را داد چون حمله همهاش به تهران میرسانند و در تهران جا پیدا نمیکنند چقدر مردم چقدر نفوس از بیجایی از بیتختخوابی تلف میشوند جناب آقای دکتر صالح در ایام عید در رامسر تشریف داشتند من هم در آنجا بودم یک قضیه فوقالعاده تأثرآوری آنجا شنیدم که واقعاً متأثر شدم یک زن حاملهای در یکی از دهات نزدیک شهسوار وضع حمل میکند بچه میآید معلوم میشود بچه دیگری در رحمش باقی است او را میبرند به شهسوار میگویند که وسیله نیست در اینجا قسمت زایمان نداریم بعد به رامسر میبرند در رامسر مریض فوت میکند بیمارستانهایی که ما داریم باید مجهز باشند بیمارستان باید دارای قسمت زایمان و عمل جراحی باشد بیشتر تلفات در این کشور در نتیجه نبودن جراح کافی است باید بیشتر به این قسمت توجه شود بنده آن وقتی که معاون وزارت بهداری بودم قرار بود سازمان برنامه از بودجه شان چهل درمانگاه بسازند و حالا امیدوارم عملی کنند بنده پیشنهاد کردم که این درمانگاهها را در جادههای عمده بسازند که این درمانگاهها هم بدرد مجروحین و مصدومین بخورد و هم بتوانند مردم دهات استفاده کنند و حالا هم امیدوارم که آقای ابتهاج این تذکر بنده را مورد توجه قرار بدهند و قبول کنند و این بیمارستانها هم کاملاً مجهز باشند تا بتوانند به این بیماران و بدبختان کمک کنند موضوع دیگر موضوع فاسد بودن غذا و دارو و حتی آبهای معدنی یا لیموناد یا آبهای میوهای است که میفروشند یک موضوعی است که باید کاملاً مورد توجه جناب آقای وزیر بهداری قرار بگیرد و همانطوری که ما در لایحه بهداشت شهری نوشتهایم و مجازات را هم به حد اعدام آوردهایم که دیگر نتوانند فرار کنند ولی به عقیده بنده به اندازه کافی در این مملکت قانون هست باید اجرا شود تا اجرا نشود هر قانونی بنویسند فایده ندارد و بایستی توجه بیشتری بکنند همین کرهای که بخورد مردم و ما میدهند و این آبی که ما مینوشیم باید پاک باشد (نمایندگان- و همه چیز) و یک توجهی بکنند که این اشخاص عبرت بگیرند و اینها را طوری مجازات کنید که دیگر نتوانند داروی تقلبی و غذای فاسد بخورد مردم بدهند این بهداشت شهرداری یکی از آن مراکز مهمیاست که بایستی بهش توجه بشود و تمام عایدات شهرداری در یک شهر و به خصوص در تهران صرف پرسنل میشود آقایان پولی که از مردم میگیرند باید بالاخره خرج خود آنها بشود الان این شهرداری در یک شهری که بیش از یک میلیون جمعیت یا یک میلیون و دویست هزار نفر جمعیت دارد باید خیلی کامل باشد باید این قسمتها را رسیدگی باید نگذارند داروی تقلبی بخورد مردم بدهند حقیقتش را بخواهید خداما را نگهداشته است با این عدم توجهها با این کثافتکاریها با این وضع من نمیدانم ما چهجور زنده ماندهایم یک کارخانه اسوه است که آب میوه تهیه مینماید بنده تلفن کردم بهداری شهرداری که بیایند ببینند چون شکایت زیادی کرده بودند که بنده در مجله تندرست درج کنم رفتیم یک حیاط کثیف متعفن بود ما را بردند آنجا که در آنجا آب میوه اسوه درست میشود و در بطری پر میکنند و از آن روز به بعد هر وقت اسم اسوه میبرند حالت بدی به من دست میدهد اگر بدانید چه کثافتکاری آنجا بود چه وضعی بود اینکه نمیشود شما به یک کارخانه اجازه میدهید بیاید آب میوه درست کند لیموناد بسازد بالاخره باید وضع بهداشتیش را رسیدگی کنید پس بهداری شهرداری برای چیست ما برای چه این ادارات را میخواهیم تمام جان این مردمیکه این آبها را میخورند در خطر است تمام اینها با دست پر میشود چند تا شیشه آنجا گذاشتهاند رویش هم معلوم است از خارج آوردهاند عصاره نباتات است و یک تصدیق بزرگی هم گرفتهاند که این آب بیآلایش و این است در صورتی که از لوله میآید وارد یک فیلتر کوچکی میشود از آن فیلتر وارد منبع میشود از آن آب استفاده میکنند آیا آن فیلتر کافی است برای تصفیه آن آب؟ آیا همه روز از طرف اداره بهداری شهرداری رسیدگی میکنند و میبینند که آلودگی ندارد؟ اینها تمام با دست انجام میشود اسمش کارخانه است با ملاقه میریزند توی یک ظرفی بعد شکر میریزند و آن آب را به هم میزنند و توی بطری میریزند و آن وقت میدانید این آب که در بطری میماند چه خطری دارد آب آب انبار به مراتب از آن بهتر است و پاکتر است آبی که اینطور بماند به کلی آلوده میشود اینها را باید درست کرد اینها را باید رسیدگی کرد موضوعی که بنده ضمناً میخواستم تذکر بدهم موضوعی است که راجع به آن طرحی هم از طرف آقایان نمایندگان محترم تهیه شده است راجع به زمینهاست و احتکار زمین این یکی از آن چیزهایی است که باید حتماً مورد رسیدگی قرار بگیرد (صحیح است) بالاخره باید بیایند بنشینند حتی از وکلای مجلس چند نفری هم از ادارات بیایند بنشینند رسیدگی کنند ببینند کی با بند و بست یا غفلت با دزدی رفته است آن زمینها را متصرف کرده است (شوشتری- سیصد میلیون است) ولی بنده با ارادتی که به آقای دکتر جزایری و سایر رفقا داشتم طرح دادن را به این ترتیب صلاح نمیدانم ما یک رفیقی داشتیم این از تبریز میخواست وکیل شود میخواست موکلین خودش را بشمرد میگفت از اینجا تا آنجا من هزار نفر موکل دارم اینکه در طرح قید میشود از تهران تا کرج بیایید به قیمت فلان سال برای دولت به خریده ما اینجا که نشستهایم حافظ قانون هستیم ما بایستی قانون اساسی را متزلزل نکنیم ما باید مالکیت را متزلزل نکنیم (دکتر جزایری- مالکیت متزلزل نمیشود) بدون فکر بدون تأمل یک همچو طرحی را به مجلس دادن این اصلاح وکیل نیست من عرض کردم بنده حامیآقایان هستم همانطور که عرض کردم مخالف دزدی هستم مخالف این اشخاصی که آمدهاند زمینها را غصب کردهاند و احتکار کردهاند هستم (دکتر جزایری- این اراضی موات است مال کسی نیست) و راجع به همین مالیاتی که برای زمین گذاشتهاند میخواستم که جناب آقای دکتر امینی مسبوق باشند صدی بیست مالیات گذاشتهاند عرض کردم کارهای دولت و مخصوصاً مالیاتش بیشتر مثل اینکه شوخی است بنده در محکمه نشستهام یک دفعه میبینم یک قبض مالیاتی میآورند که ده هزار تومان مالیات بدهید بنده خیلی مالیات بده باشم سالی سیصد چهارصد تومان آخر اینها مردم را وادار میکند به دروغگویی و رشوهدادن میگویم اگر ده هزار تومان صحت دارد بگیرید اگر ندارد چرا مینویسید چرا وزارتخانه را دروغگو میکنید چرا مردم را دروغگو قلمداد میکنید بنده حاضرم سالی ۸۰۰ تومان بدهم ولی با مأمورین مالیات طرف نشوم ببینید این طبیب در ظرف سال چقدر باید بدهد حساب کنید از او بگیرید آن طبیب هم با کمال میل میدهد با این ترتیب هم طبیب از کار محکمهاش نمیماند میرود آنجا تملق و چاپلوسی میکند این طرز کار غلط است همینطور از زمین، اگر میخواهید مالیات بگیرید راههای بهتری است که هیچ جور تخلف نمیتوانند بکنند خدمت آقایان عرض کنم بیایید روی متر مالیات بگذارید ذرع و متر را هیچجوری نمیشود تغییر داد روی متر مالیات بگذارید و رسیدگی بکنید بگویید هر متر در شهر آن قدر در حومه آن قدر ولی این مالیات با طرز فعلی و اینجور که میگیرند بیشتر شعر میشود بروید ببینید که واقعاً چه چیزی صلاح است و چه جور ممکن است از آنها مالیات بگیرند که تماس مردم با اعضاء ادارات کم باشد از هر متر این قدر مالیات بگیرید و یک کسی که زمینش را میفروشد موظف باشد مطابق متری که معلوم شده است بدهد نه اینکه صدی بیست معلوم کنید و بعد همین صدی بیست را هم خودشان بخورند و نگذارند چیزی عاید دولت شود این صاحبان محضر خودشان راهش را پیدا میکنند و به همان قیمتی که خریدند میفروشند و مالیات نمیدهند بیایید بنشینید یک فکر اساسی بکنید برای تهران یک مالیات معین کنید برای حومه یک مالیات معین کنید برای شهرستانها عجالتاً که زمین مالیات لازم ندارد. راههای دیگری هم است خیلی زیاد است مثل این که فکر ما هم زنگزده است اگر فکر ما زنگزده نباشد یکی از آقایان رفقای خودمان از اقتصادیون بزرگ خودمان چون بنده نمیخواهم اسم ببرم موقعی که معامله کردند برای ارز دولت و ۴۰ میلیون تومان ضرر کردند ۴۰ میلیون ضرر رسید به دولت گفتم آقا که این حکایتی بود گفتم که این آقایان که اینکار را کردند آخر چکار باید کرد
گفت ما جبران میکنیم گفتم چطور گفت سه هزار و دهشاهی به ارز کالاهایی که وارد میشود علاوه میکنیم و ضرر جبران میگردد خوب آقا این از جیب ملت میرود این ضرری است که خود ملت متحمل میشود آن شخص خیلی عالیمقام میگفت نه ما ضرر نمیکنیم میکشیم روی آن که وارد میکنیم بالاخره این پول از کجا رفته بالاخره از جیب این ملت بدبخت رفته این طریق فکرشان است این صحیح نیست. یکی از رفقا چون تذکر داده که خلاصه کنم مطلبم خیلی بیشتری داشتم ولی چون میبینم که آقایان خسته هستند خاتمه میدهم (احسنت)
رئیس- پیشنهاد کفایت مذاکرات رسیده است. قرائت میشود.
مقام محترم ریاست مجلس شورای ملی در برنامه دولت پیشنهاد کفایت مذاکرات میکنم تیمورتاش.
رئیس- همین پیشنهاد را هم آقای ارباب کردهاند (تیمورتاش- اجازه بفرمایید) تأمل بفرمایید اگر بخواهند از آقایان وزیران صحبت کنند البته باید قبل از کفایت مذاکرات باشد بعد از آنکه کفایت مذاکرات طرح شد و رأی گرفته شد دیگر صحبت مسیر نیست.
تیمورتاش- این برعکس است.
رئیس- نخیر باید دفاعشان را بکنند که وقتی کفایت مذاکرات مطرح شد و رأی دادند دیگر نمیشود صحبت کرد آقای نایب نخستوزیر بفرمایید.
نایب نخستوزیر و وزیر امورخارجه (انتظام)- صحبتهایی که آقایان تا به حال یا به عنوان مخالف یا به عنوان موافق فرمودند موجب تشکر دولت است برای اینکه همه نظر اصلاح و نظر خدمت به مملکت را داشتند ولی در اصل دولت و موضوع برنامه چیز زیادی گفته نشد و بیشتر جنبه راهنمایی و ارشاد برای ما داشت که البته با کمال میل توجه به فرمایشات آقایان داشتیم ولی یک موضوعی را که راجع به او صحبت شد راجع به شخص آقای نخستوزیر بود و چون خود ایشان اینجا تشریف ندارند این وظیفه برای بنده آسانتر شد برای اینکه اگر خود ایشان اینجا بودند به قدری ایشان شخص شریفی هستند که شاید این دفاع را نمیفرمودند (صحیح است) و این دفاع یعنی توضیحی که به عهده بنده واگذار شده شاید صلاحیت بنده در این قسمت بیشتر از سایر همکارانم باشد برای اینکه بنده سی و سه سال است که افتخار دوستی و همکاری و مئوس بودن آقای علاء را دارم و اولین مأموریت بنده درسی و سه سال پیش در خارج تحت ریاست جناب آقای علاء بود در شرافت و درستی و صحت جناب آقای علاء کوچکترین تردید را اگر بکند حقاً بیانصافی کرده (صحیح است) ایشان شخصی هستند شریف (صحیح است) وطنپرست و در مواقع مشکل هم همیشه از خودشان منتهای جرأت و شهامت را نشان دادهاند (مرآت اسفندیاری- و باسواد) باسواد هم هستند مجرب هم هستند همان خدمت ایشان در شورای امنیت اگر تنها همان خدمت را به کشور ایران کرده بودند و پرونده سیاسی خودشان را میبستند برای ایشان کافی بود (صحیح است) مسلماً هر وقت که آقای علاء در کارهای کشور یک اقدامی کردهاند و تصمیمیگرفتهاند از روی وطنپرستی و شاهدوستی و وفاداری به این کشور بوده است و تمام اقداماتشان هم اصولی بوده است. یک موضوعی را که آقای شمس قناتآبادی گفتند که شاید ایشان آن قدرت و بنیه را نداشته باشند بایستی عرض کنم که این قدرت و شجاعت مسلماً در ایشان هست ولی اگر آن قدرت را از ایشان بخواهند ببر و بزن و اینها باشند ما در این کابینه شاید احتیاج به یک همچو نخستوزیری نداشته باشیم (شمسآبادی- قدرت را برایش اینجور تعبیر قائل نیستیم) به طوری که در برنامه دولت ذکر شده است یک قسمت از کارهای دولت سابق و سیاست دولت سابق را ما هم تعقیب خواهیم کرد. بعد از قضایای ۲۸ مرداد کشور ما مثل کشوری بود که در آن یک زلزلهای اتفاق افتاده باشد و تمام خراب شده باشد دولت گذشته در ۱۸ ماه که کار کرد مثل کسی بود که این آجرها و خرابیها و تیرهایی را که راهها را سد کرده بود از راه برداشت در واقع ایجاد حسن روابط با خارجه حل مسئله نفت و ایجاد امنیت در کشور از سر راه برداشتن این مشکلات و در واقع همین تسطیح بعد از خرابی بود و دولت حاضر امیدوار است روی این زمین که صاف شده است شالودههای اساسی ساختمانهای جدید کشور را بنا کند (نمایندگان- انشاءالله) و به همین جهت چون ما خیال تظاهر نداریم برنامهمان را خیلی مختصر کردیم خوشترمان میآید که یک روزی بیاییم بگوییم خدمت آقایان که فلان کار را کردیم تا امروز که بگوییم میخواهیم بکنیم و یک حرفهای زیادتر از قدرتمان بزنیم. یک موقعی بود که در کشورهای دنیا قدرت و عظمت را قدرت نظامی یا قدرت یک دستههای معینی میدانستند و این دوره کشور گشایی و زورآزمایی بود آن دوره در تمام دنیا از بین رفته است امروز هر دولتی که افتخار خدمت پیدا میکند این است که سعادت افراد کشور را بالا برده باشد ما امیدوار هستیم که در این راه منتهای کوشش خودمان را به خرج بدهیم که سعادت افراد را بالا ببرم. (نمایندگان- انشاءالله) سعادت افراد شئون مختلف دارد اول شرط آن قسمت حیوانی بشر را بایستی تضمین کرد یعنی غذا به قدر کفایت داشته باشد بخورد لباس به قدر کفایت داشته باشد و یک خانه داشته باشد که زندگی بکند آن قسمت که برای بشر تأمین شد آن وقت است که آن قسمت انسانی غلبه پیدا میکند یعنی فکر پیدا میشود و یک چیزهایی میخواهد که حیوان نمیخواهد. مرحله دوم بهداشت است که آن آدمی که نان داشت و خانه داشت بدنش هم سالم باشد از آن مرحله هم بگذرد مسئله فرهنگی و روحانی و معنوی است از اینها که گذشت و درست شد بایستی فکر واقعی زندگیش را کرد ما سعی میکنیم که در تمام این مسائل به موازات یکدیگر اول اقدامات خیلی ضروری و فوری را که جنبه تعمیر دارد به جا بیاوریم بعد اقدامات ریشهدار اساسی را شروع بکنیم برای اینکه تا اقدامات ریشهدار و اساسی در شئون مختلفه کشور نشود آن اقدامات فوری نتایج عمدهای نخواهند داد و نظر دولت ما هم این است که در آن مسائل اساسی که شاید شالودهریزی برای چند سال باشد طوری نمیخواهیم باشد که خودمان بگوییم بلکه آنها که بعد از ما میآیند اگر اعمال ما صحیح باشد دنبال بکنند و کشور را در واقع به طرف سعادت حقیقی سوق بدهند چون انجام این مطالب را ما در نظر داریم این دولت و دستگاه حاکمهای که هست بایستی توانا و مجهز برای اینکار باشد به همین جهت است که ما سرلوحه و هدف دولتمان را منزه ساختن و پاک کردن دستگاههای دولتی از فساد قرار دادیم (نمایندگان- انشاءالله) البته وقتی صحبت فساد را میکنیم فساد تنها در دستگاه دولتی نیست فساد در اغلب شئون اجتماعی است ما اول میخواهیم آن دستگاه حاکمه را پاکیزه کنیم و بعد قدمهای اساسی را برای بالا بردن سطح اخلاق و از بین بردن فساد در تمام دستگاههای کشور برداریم (صحیح است) و امیدواریم که موفقیت حاصل کنیم (انشاءالله) آقایان فرمایشاتی فرمودند که در این تغییر و تبدیلها میبایستی آنهایی که منحرف بودهاند تعقیب شوند البته این کار منظور اصلی دولت است منظور ما این نیست که یک نفر را فعلاً از کار برکنار کنیم و بعد یک کس دیگری بیاید آن را بردارد بیاورد ما سعی میکنیم آنهایی که بر کنار میکنیم اگر منحرف باشند مجازات کنیم برای اینکه نبودن مجازات است که باعث شده است که یک دستهای تجری حاصل کردهاند یک دستهای را بیرون کردند یک دسته دیگری را جای آنها آوردند و بعد هم آنها منتظر بودند که یک دسته دیگر بیایند آنها را سرکار بیاورند ما میخواهیم اینها را به مجازات برسانیم که دیگر نیایند. چون برآمد آفتاب انبیا- گفت ای غش دور شو صافی بیا- ما میخواهیم غشها را دور کنیم و صافها را وارد کنیم
شمس قناتآبادی- آفتاب انبیا این کار را میکند شما که انبیا نیستید. اولادشان هم میتوانند. یک بدبختی که ریشه دوانیده است در شئون مختلفه کشور و باعث یک سلسله فسادهایی شده است این استکه در مملکت ما بدبختانه یک عدهای پیدا شدهاند که بدون زجر و زحمت بدون کشیدن زحمت بدون اینکه حق داشته باشند استفاده بکنند استفاده میکنند و آن دستهای هستند که انگل و پارازیت هستند (صحیح است) متأسفانه این مثل سرطان شده است در وجود جامعه ما برای اینکه اصل توازن آرزوها را با مقدرات از بین برده است وقتی که ما دیدیم با نکشیدن زحمت و به کار نبردن وقت میتوانیم یک استفادههایی بکنیم آن منظور دیگر برای ما آرزو نمیشود و از طفل دبستان تا هر کس دیگر وقتی دید که فلانکس بدون نکشیدن زحمت صاحب مال و منال و اتومبیل و مقام شده میگوید چرا من نشوم (آفرین- احسنت) این است که ما باید در اقدامات ریشهدارمان کاری بکنیم که این سبک و این راه و روش از بین برود (صحیح است) از طرف دیگر ما شرط کردهایم که واقع بین باشیم و عوامفریبی نکنیم و ماه را از آسمان بکسی وعده ندهیم. یکی از بدبختیهای ما این بوده است که یک دستههایی آمدند و یک وعدههای فریبندهای دادهاند وعده فریبنده هم البته جاذب است ولی مردم متوجه نمیشوند که یک وعدههایی است که قابل انجام نیست ما سعی میکنیم که آن وعدههایی که میدهیم و کارهایی که میکنیم مطابق با واقعیت باشد و از عوامفریبی و هو و جنجال احتراز کنیم. لطفی که آقایان وکلا تقریباً مخالف و موافق فرمودند این بود که به دستهای که ما دور هم جمع شدهایم و دولت را تشکیل دادهایم حسن نظر دارند بنده از طرف تمام همکارانم تشکر میکنم ولی اگر خودستایی نباشد دو چیز دیگر هم باین اضافه بکنید علاوه بر متقی بودن ما مدعی هستیم که همهمان در سر کارهایمان یک کاردانی راجع به آن کار داریم و بالاتر از همه اینها که شاید در این اواخر سابقه نداشته است ما متجانس و همصدا و از خود گذشته هستیم که ولو به اینکه گفته شد در اینجا که در این دولت وسیله بشود ما را لجن مال بکنند و ما آتیه سیاسیمان را از دست بدهیم ما با کمال میل حاضر هستیم که در این میدان تجربه وارد بشویم و این کارها را بکنیم ما در موقع رأی اعتماد نه میخواهیم دسته مخالف سابق طرفدار ما باشد نه دسته موافق با دولت سابق موافق ما باشد ما میخواهیم که ما را آنچه که هستیم قضاوت کنید نظر ما را ببینید قضاوت بفرمایید از روی وجدان پاک به ما رأی بدهید.
(صحیح است) ولی تمام این همبستگی که ما با هم داریم تمام این صداقت و کاردانی که میخواهیم نشان بدهیم کافی نخواهد بود مثل یک دیواری میماند که یک ستونش کم باشد آن ستون پشتیبانی مجلسین و مردم ایران است اگر در تمام این نظریات اصلاحی و دفع فساد که ما داریم مردم و مجلسین با ما همکاری و همراهی کردند این وظیفه ما سبکتر و آسانتر میشود و زودتر به مقصد میرسیم و اگر خوای نخواسته این کمک به ما نشود توقع زیادی از ما نمیشود داشت ولی بنده امیدوارم که با فضل خداوند و پشتیبانی اعلیحضرت اگر به ما رأی اعتماد دادید ما هم در عالم وظیفهشناسی از خدمت خودمان قصور نکنیم. متحد شده یک دل ناخدا و کشتیبان نه ز موجشان وحشت نه هراس از طوفان متقی و با ایمان جانشان به هم پیوست در دل چنین کشتی نور رستگاری هست. (احسنت احسنت)
۴- تعیین موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه
رئیس- آقایان توجه بفرمایند. توضیح آقای تیمورتاش در پیشنهاد کفایت مذاکرات و دفاع یک مخالف به جلسه آینده موکول میشود (صحیح است) یعنی در آن روز بحث میکنیم روز ۲۶ در ساعت ۵/ ۱۲ یک سال از عمر مجلس میگذرد باید هیئت رئیسه انتخاب و تجدید شود بنابراین آقایان روز شنبه تشریف میآورند برای کارهای داخلی مجلس و روز یکشنبه در برنامه دولت بحث میشود. آقای اردلان فرمایشی دارید؟
صفایی- صبح یکشنبه را جلسه بفرمایید اول هیئت رئیسه انتخاب میشود بعد برنامه دولت مطرح میشود.
رئیس- ساعت دوازده و نیم روز شنبه یک سال منقضی شده است.
اردلان- عرض میشود قبل از انقضا که نمیشود رأی داد باید منقضی شود و مجدداً انتخاب شود.
رئیس- ساعت ۵/ ۱۲ روز شنبه مدت یکسال منقضی میشود قبل از انقضا تا ۵/ ۱۲ هیئت رئیسه باقی است بعد که حق ندارد بیاید بنشیند اینجا بنابراین باید قبل از ساعت دوازده و نیم روز بیست و ششم انتخابات هیئت رئیسه عملی گردد در هر حال صبح شنبه جلسه تشکیل میشود برای انتخابات هیئت رئیسه و روز یکشنبه هم دنباله مذاکرات در برنامه دولت. (مجلس یک ساعت و ده دقیقه بعد از ظهر ختم شد)
رئیس مجلس شورایعالی- رضا حکمت