محتشم کاشانی (غزلیات)/آن منتظر گدازی چشم سیاه او

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۳۱ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' محتشم کاشانی (غزلیات) (آن منتظر گدازی چشم سیاه او)
از محتشم کاشانی
'


آن منتظر گدازی چشم سیاه او جانیست در تن نگه گاه‌گاه او خوش کامرانیست در اثنای قهر و خشم دیدن به دست میل عنان نگاه او در عین بسملم در انکار اگر زند من با سر بریده شوم خود گواه او هست از سر بریده او یک رهم امید جنبیدن لبی که شود عذرخواه او آن رتبه کو که بی‌حرکت سازم از دعا دست فرشته‌ای که نویسد گناه او الماس ریزه ریخته در چشم غیرتم هر برگ گل که ریخته در خوابگاه او او گرد غم فشانده ز حرمان به روی من من خاک کوچه رفته ز مژگان ز راه او زلفش سپاه خسرو حسنست وین عجب کاسباب قوت است شکست سپاه او منشین ز سوز محتشم ایمن که بر فلک داغیست هر ستاره‌ای از دود آه او