محتشم کاشانی (غزلیات)/اجل خواهم مزاج خوی آن بیدادگر گیرد
نسخهٔ تاریخ ۱ سپتامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۴۶ توسط otr>Sahimrobot (ربات: بهبود نامها و علایم)
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (اجل خواهم مزاج خوی آن بیدادگر گیرد) از محتشم کاشانی |
' |
اجل خواهم مزاج خوی آن بیدادگر گیرد بود خار وجودم از ره او زود برگیرد به جانان مینویسم شرح سوز خویش و میترسم کز آتشناکی مصمون زبان خامه درگیرد بس است ای فتنه آن سر فتنه بهر کشتن مردم به جلاد اجل گو تا پی کار دگر گیرد طبیبم نیز رویش دید و خصمم گشت میترسم که بر مرگم رگ جان بعد ازین خصمانهتر گیرد چو آمیزد حیا با آه آتشبار من شبها به جای سبزه و شبنم جهان را در سپر گیرد اگر فصاد بگشاید بیمار عشقت را ز خون گرمش آتش از زبان نیشتر گیرد به چشم کم مبین ملک جنون را کاندرین کشور گدا باشد که باج از خسروان بحر و برگیرد نماند بر زمین جنبنده از بیداد گوناگون اگر یک لحظه گردون خوی آن بیدادگر گیرد اگر همرنگ مایی محتشم در بزم عشق او ز جان برگیرد دل تا صحبت ما و تو درگیرد