محتشم کاشانی (غزلیات)/یگانهای در دل میزند به دست ارادت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (یگانهای در دل میزند به دست ارادت) از محتشم کاشانی |
' |
یگانهای در دل میزند به دست ارادت که جای موکب حسنش ز طرف ماست زیادت اگر کشاکش زور قضا بود ز دو جانب میانهی من و او نگسلد کمند ارادت در این ولایت پرشور و فتد خانهی کنعان چهها که مادر ایام کرد در دو ولایت شکسته رنگی رنج خمار هجر زحد شد ز گوشهای بدرآ سرخوش ای سهیل سعادت فتاده حوصلهی مرغ روح تنگ خدا را بده به خسته پیکان خود نوید عیادت به معبدیست رخ محتشم که میکند آنجا نیاز یک شبه کار هزار ساله عبادت