محتشم کاشانی (غزلیات)/آینهی جان به جز آن روی نیست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (آینهی جان به جز آن روی نیست) از محتشم کاشانی |
' |
آینهی جان به جز آن روی نیست سلسلهی دل به جز آن موی نیست رخ اگر اینست که آن ماه راست روی دگر ماه و شان روی نیست قد اگر این است که آن سرور است سرو سهی را قد دلجوی نیست نگهت اگر نگهت گیسوی اوست یک سر مو غالیه را بوی نیست گر سخن اینست که او میکند در همهی عالم دو سخنگوی نیست خوی بد از فتنهگریهای اوست یار به از دلبر بدخوی نیست محتشم از جان چو سگ کوی اوست آه چرا بر سر آن کوی نیست