حافظ (مقطعات)/دل منه بر دنیی و اسباب او

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۱:۲۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' حافظ (مقطعات) (دل منه بر دنیی و اسباب او)
از حافظ
'


دل منه بر دنیی و اسباب او زانکه از وی کس وفاداری ندید کس عسل بی‌نیش از این دکان نخورد کس رطب بی‌خار از این بستان نچید هر به ایامی چراغی بر فروخت چون تمام افروخت بادش دردمید بی تکلف هر که دل بر وی نهاد چون بدیدی خصم خود می‌پرورید شاه غازی خسرو گیتی‌ستان آنکه از شمشیر او خون می‌چکید گه به یک حمله سپاهی می‌شکست گه به هویی قلبگاهی می‌درید از نهیبش پنجه می‌افکند شیر در بیابان نام او چون می‌شنید سروران را بی‌سبب می‌کرد حبس گردنان را بی‌خطر سر می‌برید عاقبت شیراز و تبریز و عراق چون مسخر کرد وقتش در رسید آنکه روشن بد جهان‌بینش بدو میل در چشم جهان‌بینش کشید