حافظ (غزلیات)/سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۴:۵۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (سالها دل طلب جام جم از ما میکرد) از حافظ |
' |
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وآن چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد گوهری کز صدف کُوْن و مکان بیرون است طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد مشکل خویش برِ پیرِ مُغان بردم دوش کو به تایید نظر حل معما میکرد دیدمش خرم و خندان، قدحِ باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد گفتم: «این جام جهان بین به تو کِی داد حکیم؟» گفت: «آن روز که این گنبد مینا میکرد» بیدلی، در همه احوال، خدا با او بود او نمیدیدش و از دور "خدایا" میکرد این همه شعبده خویش که میکرد اینجا سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد گفت: «آن یار، کز او گشت سر دار بلند، جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد» فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد گفتمش «سلسله زلف بتان از پی چیست؟» گفت: «حافظ گلهای از دل شیدا میکرد!»