وحشی بافقی (غزلیات)/بازم زبان شکر به جنبش درآمدست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (بازم زبان شکر به جنبش درآمدست) از وحشی بافقی |
' |
بازم زبان شکر به جنبش درآمدست نیشکر امید ز باغم بر آمدست آن دولتی که میطلبیدیم در به در پرسیده راه خانه و خود بر در آمدست ای سینه زنگ بسته دلی داشتی کجاست آیینهات بیار که روشنگر آمدست تا بامداد کوس بشارت زدیم دوش غم را ازین شکست که بر لشکر آمدست از من دهید مژده به مرغ شکر پرست کاینک ز راه قافلهی شکر آمدست وحشی تو هرگز اینهمه شادی نداشتی گویا دروغهای منت باور آمدست