دیوان شمس/بدید این دل درون دل بهاری
نسخهٔ تاریخ ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۵۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | دیوان شمس (غزلیات) (بدید این دل درون دل بهاری) از مولوی |
' |
بدید این دل درون دل بهاری سحرگه دید طرفه مرغزاری در او آرامگاه جان عاشق در او بوس و کنار بیکناری که فردوسش غلام آن گلستان بهشت از سبزه زارش شرمساری به هر جانب یکی حلقه سماعی به زیر هر درختی خوش نگاری اگر پیری درآید همچو کافور شود گل عارضی مشکین عذاری چو شیر اسکست جان زنجیرها را رمید آن سو چو مجنون بیقراری برفتم در پی جان تا کجا شد در آن رفتن مرا بگشاد کاری بدیدم طرفه منزلهای دلکش ولیک از جان ندیدم من غباری بگو راز مرا تا بازآید وگر ناید بیا واپس تو باری نشانیها بیاور ارمغانی که تا تن را کنم من دارداری کیست آن مه خداوند شمس تبریز خداخلقی عجیبی نامداری