دیوان شمس/شنودم من که چاکر را ستودی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۳۰ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (شنودم من که چاکر را ستودی)
از مولوی
'


شنودم من که چاکر را ستودی کی باشم من تو لطف خود نمودی تو کان لعل و جان کهربایی به رحمت برگ کاهی را ربودی یکی آهن بدم بی‌قدر و قیمت توام آیینه ای کردی زدودی ز طوفان فناام واخریدی که هم نوحی و هم کشتی جودی دلا گر سوختی چون عود بوده وگر خامی بسوز اکنون که عودی به زیر سایه اقبال خفتم برون پنج حس راهم گشودی بدان ره بی‌پر و بی‌پا و بی‌سر به شرق و غرب شاید شد به زودی در آن ره نیست خار اختیاری نه ترسایی است آن جا نه جهودی برون از خطه چرخ کبودش رهیده جان ز کوری و کبودی چه می‌گریی بر خندندگان رو چه می‌پایی همان جا رو که بودی از این شهدی که صد گون نیش دارد بجز دنبل ببین چیزی فزودی