دیوان شمس/مگریز ز آتش که چنین خام بمانی
نسخهٔ تاریخ ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۰۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | دیوان شمس (غزلیات) (مگریز ز آتش که چنین خام بمانی) از مولوی |
' |
مگریز ز آتش که چنین خام بمانی گر بجهی از این حلقه در آن دام بمانی مگریز ز یاران تو چو باران و مکش سر گر سر کشی سرگشته ایام بمانی با دوست وفا کن که وفا وام الست است ترسم که بمیری و در این وام بمانی بگرفت تو را تاسه و حال تو چنان است کز عجز تو در تاسه حمام بمانی میترسی از این سر که تو داری و از این خو کان سر تو به رنجوری سرسام بمانی با ما تو یکی کن سر زیرا سر وقت است تا همچو سران شاد سرانجام بمانی