سیف فرغانی (غزلها)/ای رقعهی حسن را رخت شاه
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سیف فرغانی (غزلها) (ای رقعهی حسن را رخت شاه) از سیف فرغانی |
' |
ای رقعهی حسن را رخت شاه | ماییم ز حسن رویت آگاه | |
روی تو مه تمام بر سرو | رخساره گل شکفته بر ماه | |
در کوی تو کدیه کردن ای دوست | نزد همه همچو مال دلخواه | |
ما از همه کمتریم در ملک | ما از همه پس تریم در راه | |
کس نور صفا ندید در ما | کس آب بقا نیافت در چاه | |
نی مسند فقر را ز من صدر | نی رقعهی عشق را زمن شاه | |
بربسته گلو چو میخ خیمه | پوشیده نمد چو چوب خرگاه | |
از صورت من جداست معنی | آمیخته نیست دانه با کاه | |
زین خرقه بود فضیحت من | کز پوست بود هلاک روباه | |
بر کسوت حال من چنان است | این خرقه که بر پلاس دیباه | |
آلوده به صد دراز دستی | این دامن و آستین کوتاه | |
ای گشته ز یاد دوست غافل | ذکرش ز زبان حال آگاه | |
چندان بشنو که حلقه گردد | در گوش دل تو های الله | |
تا دوست به دامت اوفتد سیف | از خویش خلاص خویشتن خواه |