مثنوی معنوی/جواب طعنهزننده در مثنوی از قصور فهم خود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر سوم مثنوی (جواب طعنهزننده در مثنوی از قصور فهم خود) از مولوی |
' |
ای سگ طاعن تو عو عو میکنی | طعن قرآن را برونشو میکنی | |
این نه آن شیرست کز وی جان بری | یا ز پنجهی قهر او ایمان بری | |
تا قیامت میزند قرآن ندی | ای گروهی جهل را گشته فدی | |
که مرا افسانه میپنداشتید | تخم طعن و کافری میکاشتید | |
خود بدیدیت آنک طعنه میزدیت | که شما فانی و افسانه بدیت | |
من کلام حقم و قایم به ذات | قوت جان جان و یاقوت زکات | |
نور خورشیدم فتاده بر شما | لیک از خورشید ناگشته جدا | |
نک منم ینبوع آن آب حیات | تا رهانم عاشقان را از ممات | |
گر چنان گند آزتان ننگیختی | جرعهای بر گورتان حق ریختی | |
نه بگیرم گفت و پند آن حکیم | دل نگردانم بهر طعنی سقیم |