انوری (غزلیات)/ز هجران تو جانم می‌برآید

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۳۵ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' انوری (غزلیات) (ز هجران تو جانم می‌برآید)
از انوری
'


ز هجران تو جانم می‌برآید بکن رحمی مکن کاخر نشاید
فروشد روزم از غم چند گویی که می‌کن حیله‌ای تا شب چه زاید
سیه‌رویی من چون آفتابست به روز آخر چراغی می‌بباید
به یک برف آب هجرت غم چنان شد که از خونم فقعها می‌گشاید
گرفتم در غمت عمری بپایم چه حاصل چون زمانه می‌نپاید
درین شبها دلم با عشق می‌گفت که از وصلت چه گویم هیچم آید
هنوز این بر زبانش ناگذشته فراقت گفت آری می‌نماید