انوری (غزلیات)/در دست غم یار دلارام بماندم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۲۵ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' انوری (غزلیات) (در دست غم یار دلارام بماندم)
از انوری
'


در دست غم یار دلارام بماندم هشیارترین مرغم و در دام بماندم
بردم ندب عشق ز خوبان جهان من از دست دل ساده سرانجام بماندم
یک گام به کام دل خودکامه نهادم سرگشته همه عمر در آن گام بماندم
آتش زدم اندر دل تا جمله بسوزد دلسوخته شد آخر و من خام بماندم
بر بام طمع رفتم تا وصل ببینم بشکست قضا پایم و بر بام بماندم
یاران همه رفتند ز ایام حوادث افسوس که من در گو ایام بماندم