سعدی (غزلیات)/بلبلی بیدل نوایی میزند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (بلبلی بیدل نوایی میزند) از سعدی |
' |
بلبلی بیدل نوایی میزند | بادپیمایی هوایی میزند | |
کس نمیبینم ز بیرون سرای | و اندرونم مرحبایی میزند | |
آتشی دارم که میسوزد وجود | چون بر او باد صبایی میزند | |
گر چه دریا را نمیبیند کنار | غرقه حالی دست و پایی میزند | |
فتنهای بر بام باشد تا یکی | سر به دیوار سرایی میزند | |
آشنایان را جراحت مرهمست | زان که شمشیر آشنایی میزند | |
حیف باشد دست او در خون من | پادشاهی با گدایی میزند | |
بندهام گر بی گناهی میکشد | راضیم گر بی خطایی میزند | |
شکر نعمت میکنم گر خلعتی | میفرستد یا قفایی میزند | |
ناپسندیدست پیش اهل رای | هر که بعد از عشق رایی میزند | |
محتسب گو چنگ میخواران بسوز | مطرب ما خوش به تایی میزند | |
دود از آتش میرود خون از قتیل | سعدی این دم هم ز جایی میزند |