دیوان شمس/مرا آن دلبر پنهان همیگوید به پنهانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (مرا آن دلبر پنهان همیگوید به پنهانی) از مولوی |
' |
مرا آن دلبر پنهان همیگوید به پنهانی | به من ده جان به من ده جان چه باشد این گران جانی | |
یکی لحظه قلندر شو قلندر را مسخر شو | سمندر شو سمندر شو در آتش رو به آسانی | |
در آتش رو در آتش رو در آتشدان ما خوش رو | که آتش با خلیل ما کند رسم گلستانی | |
نمیدانی که خار ما بود شاهنشه گلها | نمیدانی که کفر ما بود جان مسلمانی | |
سراندازان سراندازان سراندازی سراندازی | مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی | |
خداوندا تو میدانی که صحرا از قفص خوشتر | ولیکن جغد نشکیبد ز گورستان ویرانی | |
کنون دوران جان آمد که دریا را درآشامد | زهی دوران زهی حلقه زهی دوران سلطانی | |
خمش چون نیست پوشیده فقیر باده نوشیده | که هست اندر رخش پیدا فر و انوار سبحانی |