مثنوی معنوی/معنی ما شاء الله کان یعنی خواست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر پنجم مثنوی (معنی ما شاء الله کان یعنی خواست خواست او و رضا رضای او جویید از خشم دیگران و رد دیگران دلتنگ مباشید آن کان اگر چه لفظ ماضیست لیکن در فعل خدا ماضی و مستقبل نباشد کی لیس عند الله صباح و لا مساء) از مولوی |
' |
قول بنده ایش شاء الله کان | بهر آن نبود که تنبل کن در آن | |
بلک تحریضست بر اخلاص و جد | که در آن خدمت فزون شو مستعد | |
گر بگویند آنچ میخواهی تو راد | کار کار تست برحسب مراد | |
آنگهان تنبل کنی جایز بود | کانچ خواهی و آنچ گویی آن شود | |
چون بگویند ایش شاء الله کان | حکم حکم اوست مطلق جاودان | |
پس چرا صد مرده اندر ورد او | بر نگردی بندگانه گرد او | |
گر بگویند آنچ میخواهد وزیر | خواست آن اوست اندر دار و گیر | |
گرد او گردان شوی صد مرده زود | تا بریزد بر سرت احسان و جود | |
یا گریزی از وزیر و قصر او | این نباشد جست و جوی نصر او | |
بازگونه زین سخن کاهل شدی | منعکس ادراک و خاطر آمدی | |
امر امر آن فلان خواجهست هین | چیست یعنی با جز او کمتر نشین | |
گرد خواجه گرد چون امر آن اوست | کو کشد دشمن رهاند جان دوست | |
هرچه او خواهد همان یابی یقین | یاوه کم رو خدمت او برگزین | |
نی چو حاکم اوست گرد او مگرد | تا شوی نامه سیاه و روی زود | |
حق بود تاویل که آن گرمت کند | پر امید و چست و با شرمت کند | |
ور کند سستت حقیقت این بدان | هست تبدیل و نه تاویلست آن | |
این برای گرم کردن آمدست | تا بگیرد ناامیدان را دو دست | |
معنی قرآن ز قرآن پرس و بس | وز کسی که آتش زدست اندر هوس | |
پیش قرآن گشت قربانی و پست | تا که عین روح او قرآن شدست | |
روغنی کو شد فدای گل به کل | خواه روغن بوی کن خواهی تو گل |