خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای جان جهان جان وجهان برخی جانت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ای جان جهان جان وجهان برخی جانت) از خواجوی کرمانی |
' |
ای جان جهان جان وجهان برخی جانت | داریم تمنای کناری ز میانت | |
چون وصف دهان تو کنم زانکه در آفاق | من هیچ ندیدم به لطافت چو دهانت | |
گو شرح تو ای آیت خوبی دگری گوی | زان باب که من عاجزم از کنه بیانت | |
گرمدعی از نوک خدنگت سپر انداخت | من سینه سپر ساختهام پیش سنانت | |
ای گلبن خندان بچنین حسن و لطافت | کی رونق بستان ببرد باد خزانت | |
هر لحظه ترا با دگران گفت و شنیدی | وز دور من خسته به حسرت نگرانت | |
گر خلق کنندم سپر تیرملامت | من باز نگیرم نظر از تیر و کمانت | |
تا رخت تصوف بخرابات نیاری | در بتکده کی راه دهد پیر مغانت | |
باید که نشان در میخانه بپرسی | ورنی ز جهان محو شود نام و نشانت | |
خواجو نکشد میل دلت سوی صنوبر | گر دست دهد صحبت آن سرو روانت | |
زینسان که توئی غرقهی دریای مودت | گر خاک شوی باد نیارد بکرانت |