دیوان شمس/گر تنگ بدی این سینه من
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (گر تنگ بدی این سینه من) از مولوی |
' |
گر تنگ بدی این سینه من | روشن نشدی آیینه من | |
ای خار گلی از روضه من | دوزخ تبشی از کینه من | |
خورشید جهان دارد اثری | از کر و فر دوشینه من | |
آن کوه احد پشمین شدهست | از رشک من و پشمینه من | |
چون جوز کهن اشکسته شوی | گر نوش کنی لوزینه من | |
از بهر دل این شیشه دلان | باشد بر که در چینه من | |
از بهر چنین جمعیت جان | هر روز بود آدینه من | |
تا تازه شود پژمرده من | تا مرد شود عنینه من |