خواجوی کرمانی (غزلیات)/خوشا صبح و صبوحی با همالان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (خوشا صبح و صبوحی با همالان) از خواجوی کرمانی |
' |
خوشا صبح و صبوحی با همالان | نظر بر طلعت فرخنده فالان | |
خداوندا بده صبری جمیلم | که مینشکیبم از صاحب جمالان | |
خیالت این که برگردم ز خوبان | چو درویش از در دریا نوالان | |
دلم چون گیسوی او بر کمر دید | چو وحشی شد شکار کوه مالان | |
گهی کز کازرون رحلت گزینم | بنالد از فغانم کوه نالان | |
غریبان را چرا باید که بینند | بچشم منقصت صاحب کمالان | |
خطا باشد که چشم ترکتازت | دل مردم کند یکباره نالان | |
مگر زلف تو زان آشفته حالست | که در تابند ازو آشفته حالان | |
چنان مرغ دلم در قیدت افتاد | که کبکان دری در چنگ دالان | |
عقاب تیز پر کی باز گردد | بهر بازی ز صید خسته بالان | |
غزل خواجو بگوید بر غزاله | مگر برآهوی چشم غزالان |