خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای چراغ دیدهی جان روی تو
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ای چراغ دیدهی جان روی تو) از خواجوی کرمانی |
' |
ای چراغ دیدهی جان روی تو | حلقهی سودای دل گیسوی تو | |
صد شکن بر زنگبار انداخته | سنبل زنگی وش هندوی تو | |
مهره با هاروت بابل باخته | نرگس افسونگر جادوی تو | |
شیر گیران پلنگ پیلتن | صید روبه بازی آهوی تو | |
طرهات نعلم بر آتش تافتست | زان شدم شوریده دور از روی تو | |
شادی آن هندوی میمون که او | میتواند گشت همزانوی تو | |
از پریشان حالی و آشفتگی | در گمانم این منم یا موی تو | |
هر که را با می پرستان سرخوشست | خوش بود پیوسته چون ابروی تو | |
از سرشکم پای در گل میرود | ورنه بیرون رفتمی از کوی تو | |
آنکه دل در بند یکتاییت بست | کی گشادی یابد از پهلوی تو | |
ز ا برویش خواجو بیک پی گوشه گیر | کان کمان بیشست از بازوی تو |