دیوان شمس/ز قند یار تا شاخی نخایم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۰۸ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (ز قند یار تا شاخی نخایم)
از مولوی
'


ز قند یار تا شاخی نخایم نماز شام روزه کی گشایم
نمی‌دانم کجا می روید آن قند کز او خوردم نمی‌دانم کجایم
عجایب آنک نقلش عقل من برد چو عقل نیست چونش می ستایم
کی دارد روزه همچون روزه من کز او هر لحظه عیدی می ربایم
ز صبح روی او دارم صبوحی نماز شام را هرگز نپایم
چو گل در باغ حسنش خوش بخندم چو صبح از آفتابش خوش برآیم
زبانم از شراب او شکسته‌ست ز دستانش شکسته دست و پایم