دیوان شمس/چو آب آهسته زیر که درآیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (چو آب آهسته زیر که درآیم) از مولوی |
' |
چو آب آهسته زیر که درآیم | به ناگه خرمن که درربایم | |
چکم از ناودان من قطره قطره | چو طوفان من خراب صد سرایم | |
سرا چه بود فلک را برشکافم | ز بیصبری قیامت را نپایم | |
بلا را من علف بودم ز اول | ولیک اکنون بلاها را بلایم | |
ز حبس جا میابا دل رهایی | اگر من واقفم که من کجایم | |
سر نخلم ندانی کز چه سوی است | در این آب ار نگونت می نمایم | |
نه قلماشی است لیکن ماند آن را | نه هجوی می کنم نی می ستایم | |
دم عشق است و عشق از لطف پنهان | ولی من از غلیظیهای هایم | |
مگو که را اگر آرد صدایی | کهای که نامدی گفتی که آیم | |
تو او را گو که بانگ که از او بود | زهی گوینده بیمنتهایم |