دیوان شمس/نه آن شیرم که با دشمن برآیم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۰۸ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (نه آن شیرم که با دشمن برآیم)
از مولوی
'


نه آن شیرم که با دشمن برآیم مرا این بس که من با من برآیم
چو خاک پای عشقم تو یقین دان کز این گل چون گل و سوسن برآیم
سیه پوشم چو شب من از غم عشق وزین شب چون مه روشن برآیم
از این آتش چو دودم من سراسر که تا چون دود از این روزن برآیم
منم طفلی که عشقم اوستاد است بنگذارد که من کودن برآیم
شوم چون عشق دایم حی و قیوم چو من از خواب و از خوردن برآیم
هلا تن زن چو بوبکر ربابی که تا من جان شوم وز تن برآیم