انوری (غزلیات)/جانا دلم از غمت به جان آمد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۲:۰۱ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' انوری (غزلیات) (جانا دلم از غمت به جان آمد)
از انوری
'


جانا دلم از غمت به جان آمد جانم ز تو بر سر جهان آمد
از دولت این جهان دلی بودم آن نیز به دولتت گران آمد
آری همه دولتی گران آید چون پای غم تو در میان آمد
در راه تو کارها بنامیزد چونان که بخواستم چنان آمد
در حجره‌ی دل خیال تو بنشست چون عشق تو در میان جان آمد
جان بر در دل به درد می‌گوید دستوری هست در توان آمد
از دست زمانه داستان گشتم چون پای دلم در آستان آمد
گفتم که تو از زمانه به باشی خود هر دو نواله استخوان آمد
یکباره سپر بر انوری مفکن با او همه وقت بر توان آمد