دیوان شمس/به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن
نسخهٔ تاریخ ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۱۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | دیوان شمس (غزلیات) (به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن) از مولوی |
' |
به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن به خدا که ز تو آموخت کمر بندیدن به خدا چرخ همان دید که من دیدستم ور نه دیدی ز چه بودیش به سر گردیدن گفتم ای نی تو چنین زار چرا می نالی گفت خوردم دم او شرط بود نالیدن گفتم ای ماه نو این جمله گداز تو ز چیست گفت کاهش دهدم فایده بالیدن فایده زفت شدن در کمی و کاستن است از پی خرج بود مکسبهها ورزیدن پر پروانه پی درک تف شمع بود چونک آن یافت نخواهد پر و دریازیدن در فنا جلوه شود فایده هستیها پس نباید ز بلا گریه و درچغزیدن پس خمش باش همیخور ز کمانهاش خدنگ چون هنر در کمیت خواهد افزاییدن