اوحدی مراغهای (غزلیات)/باز به رسم سرکشان راه جفا گرفتهای
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (باز به رسم سرکشان راه جفا گرفتهای) از اوحدی مراغهای |
' |
باز به رسم سرکشان راه جفا گرفتهای | تیغ ستم کشیدهای، ترک وفا گرفتهای | |
من طلب تو چون کنم؟ چون به تو در رسم؟ که تو | شیر ز دام جستهای، مرغ هوا گرفتهای | |
نیست در اندرون من جای خیال دیگری | جای کسی کجا بود؟ چون همه جا گرفتهای | |
ما سر و مال در غمت باخته سال و ماه و تو | هم غم ما نخوردهای، هم کم ما گرفتهای | |
چیست گناه ما؟ که تو بار دگر به رغم ما | یار دگر گزیدهای، خانه جدا گرفته ای | |
جز به دعا نمیرسد دست من از غمت، ولی | راه نفس ببستهای، دست دعا گرفتهای | |
هر گرهی ز زلف او باز کنی تو، اوحدی | کشور چین گشودهای، ملک ختا گرفتهای |