اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن گل سوریست در کلاله نهفته
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (آن گل سوریست در کلاله نهفته) از اوحدی مراغهای |
' |
آن گل سوریست در کلاله نهفته | یا به عبیرست برگ لاله نهفته | |
در دهن کوچک چو پستهی او بین | رستهی دندان همچو ژاله نهفته | |
از گل و شکر نواله ایست لب او | داعیهی بوسه در نواله نهفته | |
سینهی من هر نفس که زد به فراقش | در دم او شد هزار ناله نهفته | |
خط خوشش را حوالتست به خونم | کی شود آن خط و آن حواله نهفته؟ | |
در جگر اوحدی نگر، که ببینی | از غم او درد چند ساله نهفته | |
دم به دم او را غزل بسوزتر آید | از نظرش تا شد آن غزاله نهفته |