دیوان شمس/کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۲۳ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من)
از مولوی
'


کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من خود ندانستی بجز تو جان معنی دان من تا نه ردی کردمی و نی تردد نی قبول بودمی بی‌دام و بی‌خاشاک در عمان من غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود هر کسی را ره مده ای پرده مژگان من سخت نازک گشت جانم از لطافت‌های عشق دل نخواهم جان نخواهم آن من کو آن من همچو ابرم روترش از غیرت شیرین خویش روی همچون آفتابت بس بود برهان من رو مگردان یک زمان از من که تا از درد تو چرخ را بر هم نسوزد دود آتشدان من تا خموشم من ز گلزار تو ریحان می برم چون بنالم عطر گیرد عالم از ریحان من من که باشم مر تو را من آنک تو نامم نهی تو کی باشی مر مرا سلطان من سلطان من چون بپوشد جعد تو روی تو را ره گم کنم جعد تو کفر من آمد روی تو ایمان من ای به جان من تو از افغان من نزدیکتر یا فغانم از تو آید یا تویی افغان من