دیوان شمس/دل خون خواره را یک باره بستان

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۳۱ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (دل خون خواره را یک باره بستان)
از مولوی
'


دل خون خواره را یک باره بستان ز غم صدپاره شد یک پاره بستان بکن جان مرا امروز چاره وگر نی جان از این بیچاره بستان همه شب دوش می گفتم خدایا که داد من از آن خون خواره بستان دل سنگین او چون ریخت خونم تو خون من ز سنگ خاره بستان به دست دل فرستادم دو سه خط یکی خط را از آن آواره بستان در آن خط صورت و اشکال عشق است برای عبرت و نظاره بستان دلم با عشق هم استاره افتاد نخواهی جرم از استاره بستان