ملک الشعرا بهار (قصاید)/بهارا! بهل تا گیاهی برآید

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۱۲ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' ملک الشعرا بهار (قصاید) (بهارا! بهل تا گیاهی برآید)
از ملک الشعرا بهار
'


بهارا! بهل تا گیاهی برآید درخشی ز ابر سیاهی برآید
در این تیرگی صبر کن شام غم را که از دامن شرق ماهی برآید
بمان تا در این ژرف یخزار تیره به نیروی خورشید راهی برآید
وطن چاهسار است و بند عزیزان بمان تا عزیزی ز چاهی برآید
به بیداد بدخواه امروز سر کن که روز دگر دادخواهی برآید
بر این خاک تیغ دلیری بجنبد وز این دشت گرد سپاهی برآید
ز دست کس ار هیچ ناید صوابی بهل تا ز دستی گناهی برآید
مگر از گناهی بلایی بخیزد مگر از بلایی رفاهی برآید
مگر از میان بلا گرمگاهی ز حلقوم مظلوم آهی برآید
مگر ز آه مظلوم گردی بخیزد وز آن گرد، صاحب کلاهی برآید