مثنوی معنوی/فهم کردن حاذقان نصاری مکر وزیر را
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر اول مثنوی (فهم کردن حاذقان نصاری مکر وزیر را) از مولوی |
' |
هر که صاحب ذوق بود از گفت او | لذتی میدید و تلخی جفت او | |
نکتهها میگفت او آمیخته | در جلاب قند زهری ریخته | |
ظاهرش میگفت در ره چست شو | وز اثر میگفت جان را سست شو | |
ظاهر نقره گر اسپیدست و نو | دست و جامه می سیه گردد ازو | |
آتش ار چه سرخ رویست از شرر | تو ز فعل او سیه کاری نگر | |
برق اگر نوری نماید در نظر | لیک هست از خاصیت دزد بصر | |
هر که جز آگاه و صاحب ذوق بود | گفت او در گردن او طوق بود | |
مدتی شش سال در هجران شاه | شد وزیر اتباع عیسی را پناه | |
دین و دل را کل بدو بسپرد خلق | پیش امر و حکم او میمرد خلق |