دیوان شمس/از لب یار شکر را چه خبر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (از لب یار شکر را چه خبر) از مولوی |
' |
از لب یار شکر را چه خبر | وز رخش شمس و قمر را چه خبر | |
با دمش باد بهاری چه زند | وز قدش سرو و شجر را چه خبر | |
گر جهان زیر و زبر گشت از او | عاشق زیر و زبر را چه خبر | |
چونک جان محرم اسرارش نیست | از رهش اهل خبر را چه خبر | |
گر چه نرگس نگرانست به باغ | از چمن نرگس تر را چه خبر | |
گفته هر قوم هم از مستی خویش | که ز ما قوم دگر را چه خبر | |
گفت چونی و دل تو چونست | از دل این خسته جگر را چه خبر | |
با ملک تاج و کمر گر به همند | از ملک تاج و کمر را چه خبر | |
کم کن این ناله که کس واقف نیست | ز آه عشاق سحر را چه خبر |