دیوان شمس/بر منبرست این دم مذکر مذکر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (بر منبرست این دم مذکر مذکر) از مولوی |
' |
بر منبرست این دم مذکر مذکر | چون چشمه روانه مطهر مطهر | |
بر منبری بلندی دانای هوشمندی | بر پای منبر او مکرر مکرر | |
هر لفظ او جهانی روشن چو آسمانی | بگشاده در بیانی مقرر مقرر | |
زین گونه درگشایی داده تو را رهایی | از حبس خاکدانی مکدر مکدر | |
بنهاده نردبانی از صنعت زبانی | بر بام آسمانی مدور مدور | |
نور از درون هیزم بیرون کشید آتش | آتش ز خود نیامد منور منور | |
آتش به فعل مردم زاید ز سنگ و آهن | و اختر به امر زاید مدبر مدبر | |
مر هر پیمبری را بودست معجز نو | چون نیست معجزه او مشهر مشهر | |
مسعود از اوست نحسی فردوس از او است حبسی | محکوم از اوست نفسی مزور مزور | |
این منبر و مذکر در نفس توست در سر | اما در این طلب تو مقصر مقصر |