دیوان شمس/ای یار شگرف در همه کار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای یار شگرف در همه کار) از مولوی |
' |
ای یار شگرف در همه کار | عیاره و عاشق تو عیار | |
تو روز قیامتی که از تو | زیر و زبرست شهر و بازار | |
من زاری عاشقان چه گویم | ای معشوقان ز عشق تو زار | |
در روز اجل چو من بمیرم | در گور مکن مرا نگهدار | |
ور میخواهی که زنده گردیم | ما را به نسیم وصل بسپار | |
آخر تو کجا و ما کجاییم | ای بیتو حیات و عیش بیکار | |
از من رگ جان بریده بادا | گر بیتو رگیم هست هشیار | |
اندر ره تو دو صد کمین بود | نزدیک نمود راه و هموار | |
از گلشن روی تو شدم مست | بنهادم مست پای بر خار | |
رفتم سوی دانه تو چون مرغ | پرخون دیدم جناح و منقار | |
این طرفه که خوشترست زخمت | از هر دانه که دارد انبار | |
ای بیتو حرام زندگانی | ای بیتو نگشته بخت بیدار | |
خود بخت تویی و زندگی تو | باقی نامی و لاف و آزار | |
ای کرده ز دل مرا فراموش | آخر چه شود مرا به یاد آر | |
یک بار چو رفت آب در جوی | کی گردد چرخ طمع یک بار | |
خامش که ستیزه میفزاید | آن خواجه عشق را ز گفتار |