نظامی (خسرو و شیرین)/خداوند در توفیق بگشای
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | نظامی (خسرو و شیرین) (خداوند در توفیق بگشای) از نظامی |
' |
خداوند در توفیق بگشای | نظامی را ره تحقیق بنمای | |
دلی ده کو یقینت را بشاید | زبانی کافرینت را سراید | |
مده ناخوب را بر خاطرم راه | بدار از ناپسندم دست کوتاه | |
درونم را به نور خود برافروز | زبانم را ثنای خود در آموز | |
به داودی دلم را تازه گردان | زبورم را بلند آوازه گردان | |
عروسی را که پروردم به جانش | مبارک روی گردان در جهانش | |
چنان کز خواندنش فرخ شود رای | ز مشک افشاندش خلخ شود جای | |
سوادش دیده راه پر نور دارد | سماعش مغز را معمور دارد | |
مفرح نامهی دلهاش خوانند | کلید بند مشکل هاش دانند | |
معانی را بدو ده سربلندی | سعادت را بدو کن نقشبندی | |
به چشم شاه شیرین کن جمالش | که خود بر نام شیرینست فالش | |
نسیمی از عنایت یار او کن | ز فیضت قطرهای در کار او کن | |
چو فیاض عنایت کرد یاری | بیارای کان معنی تا چه داری |