دیوان شمس/مرا خواندی ز در تو خستی از بام
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (مرا خواندی ز در تو خستی از بام) از مولوی |
' |
مرا خواندی ز در تو خستی از بام زهی بازی زهی بازی زهی دام از آن بازی که من می دانم و تو چه بازیها تو پختستی و من خام تویی کز مکر و از افسوس و وعده چو خواهی سنگ و آهن را کنی رام مها با این همه خوشی تو چونی ز زحمتهای ما وز جور ایام چه می پرسم تو خود چون خوش نباشی که در مجلس تو داری جام بر جام مرا در راه دی دشنام دادی چنین مستم ز شیرینی دشنام