صائب تبریزی (غزلیات)/فلک به آبلهی خار دیده میماند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | صائب تبریزی (غزلیات) (فلک به آبلهی خار دیده میماند) از صائب تبریزی |
' |
فلک به آبلهی خار دیده میماند | زمین به دامن در خون کشیده میماند | |
طراوت از ثمر آسمانیان رفته است | ترنج ماه به نار کفیده میماند | |
شکفته چون شوم از بوستان، که لاله و گل | به سینههای جراحت رسیده میماند | |
زمین ساکن و خورشید آتشین جولان | به دست و زانوی ماتمرسیده میماند | |
کمند حادثه را چین نارسایی نیست | رمیدنی به غزال رمیده میماند | |
ز روی لاله ازان چشم برنمیدارم | که اندکی به دل داغدیده میماند | |
چو تیر، راست روان بر زمین نمیمانند | عداوتی به سپهر خمیده میماند | |
تمتع از رخ گل میبرند دیدهوران | به عندلیب گلوی دریده میماند |