خاقانی (غزلیات)/مهر تو بر دیگران نتوان نهاد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۵۲ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (مهر تو بر دیگران نتوان نهاد)
از خاقانی
'


مهر تو بر دیگران نتوان نهاد گوهر اندر خاکدان نتوان نهاد
مایه‌ی من کیمیای عشق توست مایه در وجه زیان نتوان نهاد
دست دست توست و جان ماوای تو پای صورت در میان نتوان نهاد
بارها گفتی که بوسی بخشمت تا نبخشی، دل بر آن نتوان نهاد
بر جهان گفتی که دل باید نهاد بر تو بتوان، بر جهان نتوان نهاد
گر زمانه داد ندهد یا فلک بر تو جرم این و آن نتوان نهاد
با زمانه پنجه درنتوان فکند بر فلک هم نردبان نتوان نهاد
تا به کوی توست خاقانی مقیم رخت او بر آستان نتوان نهاد