خاقانی (غزلیات)/مرد که با عشق دست در کمر آید
نسخهٔ تاریخ ۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۳۶ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | خاقانی (غزلیات) (مرد که با عشق دست در کمر آید) از خاقانی |
' |
مرد که با عشق دست در کمر آید | گر همه رستم بود ز پای درآید | |
ورزش عشق بتان چو پردهی غیب است | هر دم ازو بازویی دگر بدر آید | |
نیست به عالم تنی که محرم عشق است | گر به وفا ذم کنیش کارگر آید | |
از پس عمری اگر یکی به من افتد | آن بود آن کز همه جهان به سر آید | |
طفل گزین یار تا طفیل نباشی | کانکه دگر دید با تو هم دگر آید | |
فتنه شدن بر گیاه خشک نه مردی است | خاصه به وقتی که تازه گل به برآید | |
هر که به معشوق سالخورده دهد دل | چون دل خاقانی از مراد برآید |