خاقانی (غزلیات)/با بخت در عتابم و با روزگار هم
نسخهٔ تاریخ ۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۲۵ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | خاقانی (غزلیات) (با بخت در عتابم و با روزگار هم) از خاقانی |
' |
با بخت در عتابم و با روزگار هم | وز یار در حجابم و از غمگسار هم | |
بر دوستان نکالم و بر اهلبیت نیز | بر آسمان وبالم و بر روزگار هم | |
اندر جهان منم که محیط غم مرا | پایان پدید نیست چه پایان کنار هم | |
حیرانم از سپهر چه حیران؟ که مست نیز | محرومم از زمانه، چه محروم؟ خوار هم | |
روزم به غم فروشد، لابل که عمر نیز | حالم بهم برآمد لابل که کار هم | |
کس را پناه چون کنم و راز چون دهم | کز اهل بینصیبم و از راز دار هم | |
بر بوی همدمی که بیابم یگانه رنگ | عمرم در آرزو شد و در انتظار هم | |
امروز مردمی و وفا کیمیا شده است | ای مرد کیمیا چه؟ که سیمرغوار هم | |
بر مردم اعتماد نمانده است در جهان | گفتی که اعتماد، مگو زینهار هم | |
گویند کار طالع خاقانی از فلک | امسال بد نبود، چو امسال، پار هم | |
با این همه به دولت احمد در این زمان | سلطان منم بر اهل سخن، کام کار هم |