خاقانی (غزلیات)/دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۵۶ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی)
از خاقانی
'


دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی در کار من قدم ننهادی به پای‌مردی
زنگار غم فشاندی بر جانم و ندیدی کز چرخ لاجوردی دل هست لاجوردی
روز سیاه کردی روزی ز روی حرمت در روی تو نگفتم آخر که تو چه کردی
تا خون من چو آب نخوردی به نوک غمزه در جستجوی کشتن من آب وانخوردی
گفتی که در نوردم یک‌باره فرش صحبت فرش نگستریده ندانم که چون نوردی
پنداشتم که هستی درمان سینه‌ی من پندار من غلط شد درمان نه‌ای، که دردی
خاقانی آن توست مکن غارت دل او کز خانه صید کردن دانی که نیست مردی