عطار (غزلیات)/زلف را چون به قصد تاب دهد
نسخهٔ تاریخ ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۱۷ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | عطار (غزلیات) (زلف را چون به قصد تاب دهد) از عطار |
' |
زلف را چون به قصد تاب دهد | کفر را سر به مهر آب دهد | |
باز چون درکشد نقاب از روی | همه کفار را جواب دهد | |
چون درآید به جلوه ماه رخش | تاب در جان آفتاب دهد | |
تیر چشمش که کم خطا کرده است | مالش عاشقان صواب دهد | |
همه خامان بی حقیقت را | سر زلفش هزار تاب دهد | |
تشنگان را که خار هجر نهاد | لب گلرنگ او شراب دهد | |
غم او زان چنین قوی افتاد | که دلم دایمش کباب دهد | |
گاه شعرم بدو شکر ریزد | گاه چشمم بدو گلاب دهد | |
گر دلم میدهد غمش را جای | گنج را جایگه خراب دهد | |
دل به جان باز مینهد غم او | تا درین دردش انقلاب دهد | |
دل عطار چون ز دست بشد | چکند تن در اضطراب دهد |