دیوان شمس/به شکرخنده اگر می‌ببرد جان رسدش

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۰۴ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (به شکرخنده اگر می‌ببرد جان رسدش)
از مولوی
'


به شکرخنده اگر می‌ببرد جان رسدش وگر از غمزه جادو برد ایمان رسدش لشکر دیو و پری جمله به فرمان ویند با چنین عز و شرف ملک سلیمان رسدش صد هزاران دل یعقوب حزین زنده بدوست کر و فر شرف یوسف کنعان رسدش لب عیسی صفتش مرده به دم زنده کند گر پرد با پر جان جانب کیوان رسدش نوح وقتیست که عشق ابدی کشتی اوست گر جهان زیر و زبر کرد به طوفان رسدش عشق او گرد برانگیخت ز دریای عدم ید بیضا و عصایی شده ثعبان رسدش جملگی تشنه دلان قوت از او می‌یابند با چنین لقمه دهی شهرت لقمان رسدش