محتشم کاشانی (غزلیات)/منتظری عمرها گر بگذاری نشست
نسخهٔ تاریخ ۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۲۵ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (منتظری عمرها گر بگذاری نشست) از محتشم کاشانی |
' |
منتظری عمرها گر بگذاری نشست | آخر از آن ره بر او گردسواری نشست | |
هرکه ز دشت وجود خاست درین صید گاه | بهر وی اندر کمین شیر شکاری نشست | |
گرد تو را چون رساند فتنه به میدان دهر | هرکه سر فتنه داشت رفت و به کاری نشست | |
غمزه زنان آمدی شاهسوار اجل | تیغ به دست تو داد خود به کناری نشست | |
خون مرا گرچه داد عاشقی تو به باد | هیچ ازین رهگذر بر تو غباری نشست | |
در قدح عشقریز باده مرد آزمای | کز سر دعوی به بزم باده گساری نشست | |
محتشم خسته را پر بره انتظار | چهره به خون شد نگار تا به نگاری نشست |