دیوان شمس/مرا حلوا هوس کردست حلوا
نسخهٔ تاریخ ۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۳۶ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | دیوان شمس (غزلیات) (مرا حلوا هوس کردست حلوا) از مولوی |
' |
مرا حلوا هوس کردست حلوا | میفکن وعده حلوا به فردا | |
دل و جانم بدان حلواست پیوست | که صوفی را صفا آرد نه صفرا | |
زهی حلوای گرم و چرب و شیرین | که هر دم میرسد بویش ز بالا | |
دهانی بسته حلوا خور چو انجیر | ز دل خور هیچ دست و لب میالا | |
از آن دستست این حلوا از آن دست | بخور زان دست ای بیدست و بیپا | |
دمی با مصطفا و کاسه باشیم | که او می خورد از آن جا شیر و خرما | |
از آن خرما که مریم را ندا کرد | کلی و اشربی و قری عینا | |
دلیل آنک زاده عقل کلیم | ندایش میرسد کای جان بابا | |
همیخواند که فرزندان بیایید | که خوان آراستهست و یار تنها |