دیوان شمس/چمنی که جمله گلها به پناه او گریزد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (چمنی که جمله گلها به پناه او گریزد) از مولوی |
' |
چمنی که جمله گلها به پناه او گریزد که در او خزان نباشد که در او گلی نریزد شجری خوش و خرامان به میانه بیابان که کسی به سایه او چو بخفت مست خیزد فلکی چو آسمانها که بدوست قصد جانها که زحل نیارد آن جا که به زهره برستیزد گهری لطیف کانی به مکان لامکانی بویست اشارت دل چو دو دیده اشک بیزد